تک پارتی کوک از بورا و جانگ کوک بورام+ کوک-
امرو دلم می خواست با کوک برم بیرون ولی اون هیچوقت با هام نمی اومد گفتم برم برای خودم لباس بگیرم رفتم یه پالتوی صورتی بو یه شروال سفید بوشیدم و رفتم بیرون داشتم برای خودم این ور اون ور می رفتم که یه زوجی رو دیدم مثل اینکه دوست پسر دوست دختر بودن با دیدن اونا یه لبخند تلخی زدم به راه
رفتنم ادامه دادم رفتم برار خودم یه لباس لش دارک گرفتم(عکسشو گذاشتم) بعد توی پارک موندم که دیدم یکی با کت ابی و یه یقا اسکی سیاه اون نشسته مرد بود شبیه کوک بود چشامو ریز کردم دیدم بلهههه کوکه کوک منو دید )
+کوک خودتی ؟
-تو چرا اومدی اینجا ؟
+تو به من چیکار داری تو که باهام نمی اومدی خودم با...
-با کی اومدی ها با کی اومدی؟😠😫
+*پاشدم و ادامه دادم * با خودم اومدم 😡😠
رفتم و از پارک زدم بیرون دلم می خواست کوک بیاد بقلم کنه هق...مثل اون روزا هق...که می گفت دوست دارم هققققققققق نشستم رو زمین و زار زار گریه می کردم
کوک ویو :صداز گریه کسی رو شنیدم به طرف صدا رفتم دیدم یا دختر داره گریه می کنه اون دختر بورام بود
دلم براش ریش ریش که هیچ نًخ نًخ شد رفتم پیشش )
-بورام... می دونم که خیلی بهت بدی کردم ولی منو ببخش فکر کردم نمی تونم با تو عشق رو تجربه کنم ولی خب من هنوز ...هق دوست...هق دارم ....هقهقققققق بغضم شکسته بود نم دونستم داشتم چیکار می کردم اخه من هیچ وقت گریمو به کسی نشون نمی دادم ولی الان بورام دید
+با گریه کردن کوک گریه من قطع شد و 😳😳😳 این جوری مونده بودم چون اخه هیچ کس گریه کوک رو نمی دید ولی به من نشون داد .....
*چند مین بعد بعد از گریه کردن😭😭*
+(رفتم تو اتاق و یکم دراز کشیدم که کوک اومد و منو بوس کردو گفت )
-امشب بخواب که فردا می خوام سوپ رایزت کنم 😚☺️
+یا ابولفضل تو میگی سوپرایز من چهار ستون بدنم میلرزه 🤪😜🤪😜🤪😜
-بورااااااااااااااااااامممممممممم🥺😣🥺😖😣😖😣😣😖😣
(و خندیدیم )
رفتنم ادامه دادم رفتم برار خودم یه لباس لش دارک گرفتم(عکسشو گذاشتم) بعد توی پارک موندم که دیدم یکی با کت ابی و یه یقا اسکی سیاه اون نشسته مرد بود شبیه کوک بود چشامو ریز کردم دیدم بلهههه کوکه کوک منو دید )
+کوک خودتی ؟
-تو چرا اومدی اینجا ؟
+تو به من چیکار داری تو که باهام نمی اومدی خودم با...
-با کی اومدی ها با کی اومدی؟😠😫
+*پاشدم و ادامه دادم * با خودم اومدم 😡😠
رفتم و از پارک زدم بیرون دلم می خواست کوک بیاد بقلم کنه هق...مثل اون روزا هق...که می گفت دوست دارم هققققققققق نشستم رو زمین و زار زار گریه می کردم
کوک ویو :صداز گریه کسی رو شنیدم به طرف صدا رفتم دیدم یا دختر داره گریه می کنه اون دختر بورام بود
دلم براش ریش ریش که هیچ نًخ نًخ شد رفتم پیشش )
-بورام... می دونم که خیلی بهت بدی کردم ولی منو ببخش فکر کردم نمی تونم با تو عشق رو تجربه کنم ولی خب من هنوز ...هق دوست...هق دارم ....هقهقققققق بغضم شکسته بود نم دونستم داشتم چیکار می کردم اخه من هیچ وقت گریمو به کسی نشون نمی دادم ولی الان بورام دید
+با گریه کردن کوک گریه من قطع شد و 😳😳😳 این جوری مونده بودم چون اخه هیچ کس گریه کوک رو نمی دید ولی به من نشون داد .....
*چند مین بعد بعد از گریه کردن😭😭*
+(رفتم تو اتاق و یکم دراز کشیدم که کوک اومد و منو بوس کردو گفت )
-امشب بخواب که فردا می خوام سوپ رایزت کنم 😚☺️
+یا ابولفضل تو میگی سوپرایز من چهار ستون بدنم میلرزه 🤪😜🤪😜🤪😜
-بورااااااااااااااااااامممممممممم🥺😣🥺😖😣😖😣😣😖😣
(و خندیدیم )
۸.۷k
۱۷ بهمن ۱۴۰۱