زمآني بآ تّــؤ..
زمآني بآ تّــؤ..
a.t' چشم
Chang' بیشرم «تیکه»
«به شنیده شدن این جمله توسط پدرم یا بهتره بگم همه اعضای خانواده عادت داشتم برام عادی شده بود رفتم حموم مثل همیشه زیر دوش به یه نقطه نامعلوم خیره شدم و درحال اورثینک کردن بودم که یهو چشمم به موهایی افتاد که همینجوری به خاطر استرس زیاد داشتن میریختن.. چون بدنم درد میکرد زیاد تو حموم نموندم و اومدم بیرون و سعی کردم جای کبودیارو با کرم پودر بپوشونم یه لباس سیاه پوشیدمو زیاد آرایش غلیظ نکردم و رفتم پایین که همزمان با اومدنم به پایین از پله ها زنگ در زده شد..»
Chang' اوو چطوری دوست قدیمی
Jeon' وای پیر مرد خیلی وقت بود که ندیدمت «خنده»
Lilia' بفرمایید آقا و خانم جئون وای خدا این جونگکوکه چقدر بزرگ شده
jk' سلام خاله سلام عمو از دیدنتون خوشهال شدم
Chang' ماشالله به مرد کامل اینم دختر ماست
a. t' سلام خاله سلام عمو خوش اومدید «لبخند زوری»
Mrs.Jeon' سلام دخترم
Jeon' سلام عزیزم
«داشتم همینجوری باهاشون دست میدادم چقدر زر میزدن که یهو چشمم خورد به اون اون اینجا چیکار میکنه!
a.t' چشم
Chang' بیشرم «تیکه»
«به شنیده شدن این جمله توسط پدرم یا بهتره بگم همه اعضای خانواده عادت داشتم برام عادی شده بود رفتم حموم مثل همیشه زیر دوش به یه نقطه نامعلوم خیره شدم و درحال اورثینک کردن بودم که یهو چشمم به موهایی افتاد که همینجوری به خاطر استرس زیاد داشتن میریختن.. چون بدنم درد میکرد زیاد تو حموم نموندم و اومدم بیرون و سعی کردم جای کبودیارو با کرم پودر بپوشونم یه لباس سیاه پوشیدمو زیاد آرایش غلیظ نکردم و رفتم پایین که همزمان با اومدنم به پایین از پله ها زنگ در زده شد..»
Chang' اوو چطوری دوست قدیمی
Jeon' وای پیر مرد خیلی وقت بود که ندیدمت «خنده»
Lilia' بفرمایید آقا و خانم جئون وای خدا این جونگکوکه چقدر بزرگ شده
jk' سلام خاله سلام عمو از دیدنتون خوشهال شدم
Chang' ماشالله به مرد کامل اینم دختر ماست
a. t' سلام خاله سلام عمو خوش اومدید «لبخند زوری»
Mrs.Jeon' سلام دخترم
Jeon' سلام عزیزم
«داشتم همینجوری باهاشون دست میدادم چقدر زر میزدن که یهو چشمم خورد به اون اون اینجا چیکار میکنه!
۱.۰k
۰۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.