ماه بنفشم
#Maah_Banafsham
#part68
خوابم نمیبرد،خیلی گشنم بود میخاستم اروم بلند بشم که دیدم دیانا بیداره
_چرا نخوابیدی
+خوابم نمیاد
_چرا
+نمیدونم،خدت چرا نخوابیدی؟
_گشنمه
+برم برات غذا درست کنم؟
_نه،غذا سفارش میدم
+نه ارسلان چند وقتیه پشت سر هم داریم فست فود میخوریم
_من عادت دارم
+من عادت ندارم
_هوففف هرکاری دوستداری بکن
+ارسلان چرا اینجوری میکنی؟
_چجوری؟
+همش کلافه ای یکمم برای من حصله نمیزاری اَه
بعد این حرفش پاشد رفت بالا درم محکم بست
هوفففففف باز چص کرد
_اینکارات یعنی چییییی درک نمیکنم(با داد)
جوابی ازش نگرفتم
پام به طور خیلی وحشتناکی درد میکرد
نمیتونستم از جام پاشم
برا همین بیخیالش شدم
و تلویزیون رو دوباره روشن کردم
یه فیلم خارجی داشت نشون میداد
دقیقا ازون سبکایی که دوستداشتم بود "علمی تخیلی" سخت مشغول فیلم دیدن شدم
که یادم اومد دیانا باهام قهر کرده
بزور از جام پاشدم
با هزار بدبختی بود از پله ها رفتم بالا
در زدم ولی جوابی نگرفتم
دستگیره رو به پایین کشیدم و رفتم داخل دیدم دیانا نشسته رو زمین داره گریه میکنه...
#part68
خوابم نمیبرد،خیلی گشنم بود میخاستم اروم بلند بشم که دیدم دیانا بیداره
_چرا نخوابیدی
+خوابم نمیاد
_چرا
+نمیدونم،خدت چرا نخوابیدی؟
_گشنمه
+برم برات غذا درست کنم؟
_نه،غذا سفارش میدم
+نه ارسلان چند وقتیه پشت سر هم داریم فست فود میخوریم
_من عادت دارم
+من عادت ندارم
_هوففف هرکاری دوستداری بکن
+ارسلان چرا اینجوری میکنی؟
_چجوری؟
+همش کلافه ای یکمم برای من حصله نمیزاری اَه
بعد این حرفش پاشد رفت بالا درم محکم بست
هوفففففف باز چص کرد
_اینکارات یعنی چییییی درک نمیکنم(با داد)
جوابی ازش نگرفتم
پام به طور خیلی وحشتناکی درد میکرد
نمیتونستم از جام پاشم
برا همین بیخیالش شدم
و تلویزیون رو دوباره روشن کردم
یه فیلم خارجی داشت نشون میداد
دقیقا ازون سبکایی که دوستداشتم بود "علمی تخیلی" سخت مشغول فیلم دیدن شدم
که یادم اومد دیانا باهام قهر کرده
بزور از جام پاشدم
با هزار بدبختی بود از پله ها رفتم بالا
در زدم ولی جوابی نگرفتم
دستگیره رو به پایین کشیدم و رفتم داخل دیدم دیانا نشسته رو زمین داره گریه میکنه...
۴.۱k
۱۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.