پارت 7

دیدم که
•••••••••••••••••
خوابیده رو تخت و منتظره
_:مامی بدو بیا
+:چیزه کوک.....
+:میشه که یه شب دیگه......( کوک بوسیدش)
انداختش رو تخت و ادامه داد( اسمات)
صبح :
از خواب بیدار شدم مثل اینکه حال ات زیاد خوب نبود پس بیدارش کردم
_:بیبی,
+:هوم( خوابالود)
_:حالت خوبه ؟ احساس میکنم که خوب نیستی
+:نه مشکلی نیست به خاطر اینه که....
_:چی شده, حالت خوب نیس میخوای بریم دکتر
+:نه بابا اوکیم به خاطر اینکه دیشب من.... من پریود بودم
_:واتتتتتتتت؟
_:پریود بودی و من... من
_:ودف من چیکار کردم
+:اشکال نداره تو که نمیدونستی
_:ات معذرت میخوام
_:همینجا بخواب الان میام
بع سرش و بوسید و رفت
از زبان کوک
رفتم مغازه و براش خوراکی هایی که دوست داشت خریدم و اوردم و یه جای خوب براش رو مبل درس کردم و خوراکی ها رو چیدم روش و فیلم مورد علاقش رو گذاشتم
_:ات، بیب
+:هوم
_:یه دقیقه میشه بیای
+:ولی اخه دلم درد میکنه
_:(انداختش رو کولش و بردش تو حال)
+:وای خودا
+:مرسی عاشقتم
مرد مسعولیت پذیر من
+:(کیس)

+:خب دیگه بسه بیا فیلم ببینم( خندید)
_:اوم باشه ولی من لباتو بیشتر دوس داشتم
+:بعد به من میگه شیطون( اروم)
_:چیزی گفتی بانو؟
+:من..... نه... نه بابا
شرایط پارت 8
7لایک 8 کامنت