پارتی هشت نفره p⁵
وقتی که بچه ها صبحانشون رو خوردن میز رو جمع میکنن ، جیهوپ و جیمین زود تر از آشپزخونه خارج میشن ، جیمین و این ور ا/ت میشینه و جیهوپ اونورش
ا/ت: جیمینی.... میشه بری برام یه چیزایی بخری
جیمین توی دلش میگه : خدایا ، فکر کنم از این به بعد باید بریم برش لواشک اینا یا چیزای ترش بخریم.
جیهوپ بلند میشه و بدو بدو وارد آشپز خونه میشه : واییی... بچه .. ها... ا/ت دلش لواشک میخواد.
ته یونگ: خوب بخواد.... وایسا.... چی؟؟
کوک:اَههههه چه جالب من و بگو که فکر میکردم فقط اونایی لواشک میخوان که توی فیلم ها هستن.... ووووو
جین : اوکی حالا چیکار کنیم .
جیهوپ: به جیمین گفته که بره بخره ولی جیمین ظاهرا میخواد بگه ... نه
شوگا: من راضیش میکنم . و میره پیش ا/ت میشینه
شوگا: ا/ت ، عزیزم چی میخوای
ا/ت: اممم...لواشک ، توت فرنگی، کیک شکلاتی، میگو سوخاری و... شیر موز و شیر توت فرنگی.
شوگا : اوکی ، الان با جیمین و کوک میریم میخریم
کوک از اون ور اخم کرده ، جیمین از این ور
شب ساعت ۸
ا/ت : آخرین دلی از عزا در اووردم
تهیونگ: الان هیچ چیزی حس نمیکنی؟ مثلا دل درد و حالت تهوع و سرگیجه .
ا/ت : نه چطور؟
تهیونگ : هی .. هیچی ، فقط گفتم چون زیاد هله هوله خوردی یکم حالت بد شه ، البته شاید.
شوگا میزنه به تهیونگ که زیاد تابلو بازی در نیار
نامجون : من و جیمین و جین میخوایم غذا درست کنیم ،ا/ت چی میخوای
ا/ت: من... اممم... راستش خیلی هوس سوشی و چیکن سوخاری و کیمچی کردم :) برام درست میکنی؟
نامجون: باشه درست میکنم.
جیمین : همه شو میخوای درست کنی ؟؟
نامجون: چیکار سوخاری و سوشی که کاری نداره ولییی.. میمونه کیمچی
بچه ها لطفا لایک کنید دنبالم کنید ،، ممنون همین امروز سعی میکنم پار های زیاد رو بنویسم
ا/ت: جیمینی.... میشه بری برام یه چیزایی بخری
جیمین توی دلش میگه : خدایا ، فکر کنم از این به بعد باید بریم برش لواشک اینا یا چیزای ترش بخریم.
جیهوپ بلند میشه و بدو بدو وارد آشپز خونه میشه : واییی... بچه .. ها... ا/ت دلش لواشک میخواد.
ته یونگ: خوب بخواد.... وایسا.... چی؟؟
کوک:اَههههه چه جالب من و بگو که فکر میکردم فقط اونایی لواشک میخوان که توی فیلم ها هستن.... ووووو
جین : اوکی حالا چیکار کنیم .
جیهوپ: به جیمین گفته که بره بخره ولی جیمین ظاهرا میخواد بگه ... نه
شوگا: من راضیش میکنم . و میره پیش ا/ت میشینه
شوگا: ا/ت ، عزیزم چی میخوای
ا/ت: اممم...لواشک ، توت فرنگی، کیک شکلاتی، میگو سوخاری و... شیر موز و شیر توت فرنگی.
شوگا : اوکی ، الان با جیمین و کوک میریم میخریم
کوک از اون ور اخم کرده ، جیمین از این ور
شب ساعت ۸
ا/ت : آخرین دلی از عزا در اووردم
تهیونگ: الان هیچ چیزی حس نمیکنی؟ مثلا دل درد و حالت تهوع و سرگیجه .
ا/ت : نه چطور؟
تهیونگ : هی .. هیچی ، فقط گفتم چون زیاد هله هوله خوردی یکم حالت بد شه ، البته شاید.
شوگا میزنه به تهیونگ که زیاد تابلو بازی در نیار
نامجون : من و جیمین و جین میخوایم غذا درست کنیم ،ا/ت چی میخوای
ا/ت: من... اممم... راستش خیلی هوس سوشی و چیکن سوخاری و کیمچی کردم :) برام درست میکنی؟
نامجون: باشه درست میکنم.
جیمین : همه شو میخوای درست کنی ؟؟
نامجون: چیکار سوخاری و سوشی که کاری نداره ولییی.. میمونه کیمچی
بچه ها لطفا لایک کنید دنبالم کنید ،، ممنون همین امروز سعی میکنم پار های زیاد رو بنویسم
۵.۴k
۰۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.