عشق ارباب۲
پارت ۷
هیچی نگفتم فقط میخواستم بفهمه این زندگی به دست خودش نابود شد هر دو نشسته بودیم روی زمین کوک سرشو گرفته بود و گریه میکرد منم حالم بهتر از اون نبود که جیمین و یونا رسیدن جیمین که وضعیت اتاق و خودمون دید
جیمین:بچه ها اینجا چه خبر نکنه جنگ (خنده)
جیمین که فهمید وقت شوخی نیست اومد و کوک بلند کرد یونا اومد پیشم
یونا:ات چه خبر
ات:یوناااا(گریه بغلش کرد)
یونا :گریه نکن قربونت برم چی شده با من حرف بزن
ات:یونا دیگه تحمل این زندگی رو ندارم هر دومون داغون شدیم هر دومون داریم نابود میشیم به خاطر یه شب
یونا:خوب خودتم داری میگی به خاطر یه شب چرا به خاطر اون شب لعنتی داری آنقدر سختی میدی به هردوتون ولش کن دیگه
ات:پس اون غرور من چی مثل اشغال پرتم کرد بیرون چی
یونا:ات میدونم ولی اونم پشیمونه اونم فهمید چه اشتباهی کرده
ات:نمیدونم یونا
یونا:میدونی ات فقط باید از خر شیطون بیای پایین و آشتی کنی نگاه کن داری با این کار فقط هم خودت هم کوک داغون میکنی
ات:نمیدونم
یونا :بزار من درستت میکنم
ویو کوک
جیمین بردم بیرون
جیمین:چته داداش
کوک:نمیبینی جیمین هر کاری میکنم که باهام حرف بزنه نمیزنه من فهمیدم اشتباه کردم من فهمیدم چه کار اشتباهی کردم ولی اون دیگه بهم اعتماد نمیکنه چیکار کنم جیمین (گریه جیمین بغلش کرد)
جیمین:درست میشه داداش دخترن دیگه خیلی ناز دارن فقط شانس تو ات نازش خیلی زیاده ناراحت نباش
کوک:اگه عشقش نسبت به من تموم شده باشه چی
جیمین:اگه اینجوری بود دیگه اینجا نبود الان مثل یه ماه پیش هیچ کاری برای بهتر شدن انجام نمیداد اگه الان میبینی میتونه حرف بزنه حرکت کنه فقط به خاطر عشقش به تو
کوک:نمیدونم
جیمین:اصلا چرا یه بار مثل آدم بدون دعوا حرف میزنین
کوک:با من حرف نمیزنه هر کاری کردم بدون دعوا باهم حرف بزنیم نشد
جیمین:پس هرچی میخوای بگی به من بگو تا بهش بگم یا بنویس هوم
کوک:نمیدونم
جیمین: نمیدونم نداره بگو ببینم
ویو جیمین
حرفهای کوک شنیدم رفتم پیش یونا که پیش ات بود
جیمین:خوب خانوما ات خانوم یه دقیقه خانوم منو قرض میدین؟
ات:اره برو یونا
یونا اومد
یونا:جان
جیمین:باید امشب اینا رو آشتی بدیم
یونا:اره من ات راضی کردم ولی چجوری
جیمین:میخوام حرفهای کوک بهش بگم تو هم هرچی ات بهت گفت با یکم یونا همشو سانسور نکنی با یکم سانسور بگو
یونا(خنده)باشه باشه
رفتم پیش ات در زدم
جیمین:اجازه هست؟
ات:بله
جیمین:...
هیچی نگفتم فقط میخواستم بفهمه این زندگی به دست خودش نابود شد هر دو نشسته بودیم روی زمین کوک سرشو گرفته بود و گریه میکرد منم حالم بهتر از اون نبود که جیمین و یونا رسیدن جیمین که وضعیت اتاق و خودمون دید
جیمین:بچه ها اینجا چه خبر نکنه جنگ (خنده)
جیمین که فهمید وقت شوخی نیست اومد و کوک بلند کرد یونا اومد پیشم
یونا:ات چه خبر
ات:یوناااا(گریه بغلش کرد)
یونا :گریه نکن قربونت برم چی شده با من حرف بزن
ات:یونا دیگه تحمل این زندگی رو ندارم هر دومون داغون شدیم هر دومون داریم نابود میشیم به خاطر یه شب
یونا:خوب خودتم داری میگی به خاطر یه شب چرا به خاطر اون شب لعنتی داری آنقدر سختی میدی به هردوتون ولش کن دیگه
ات:پس اون غرور من چی مثل اشغال پرتم کرد بیرون چی
یونا:ات میدونم ولی اونم پشیمونه اونم فهمید چه اشتباهی کرده
ات:نمیدونم یونا
یونا:میدونی ات فقط باید از خر شیطون بیای پایین و آشتی کنی نگاه کن داری با این کار فقط هم خودت هم کوک داغون میکنی
ات:نمیدونم
یونا :بزار من درستت میکنم
ویو کوک
جیمین بردم بیرون
جیمین:چته داداش
کوک:نمیبینی جیمین هر کاری میکنم که باهام حرف بزنه نمیزنه من فهمیدم اشتباه کردم من فهمیدم چه کار اشتباهی کردم ولی اون دیگه بهم اعتماد نمیکنه چیکار کنم جیمین (گریه جیمین بغلش کرد)
جیمین:درست میشه داداش دخترن دیگه خیلی ناز دارن فقط شانس تو ات نازش خیلی زیاده ناراحت نباش
کوک:اگه عشقش نسبت به من تموم شده باشه چی
جیمین:اگه اینجوری بود دیگه اینجا نبود الان مثل یه ماه پیش هیچ کاری برای بهتر شدن انجام نمیداد اگه الان میبینی میتونه حرف بزنه حرکت کنه فقط به خاطر عشقش به تو
کوک:نمیدونم
جیمین:اصلا چرا یه بار مثل آدم بدون دعوا حرف میزنین
کوک:با من حرف نمیزنه هر کاری کردم بدون دعوا باهم حرف بزنیم نشد
جیمین:پس هرچی میخوای بگی به من بگو تا بهش بگم یا بنویس هوم
کوک:نمیدونم
جیمین: نمیدونم نداره بگو ببینم
ویو جیمین
حرفهای کوک شنیدم رفتم پیش یونا که پیش ات بود
جیمین:خوب خانوما ات خانوم یه دقیقه خانوم منو قرض میدین؟
ات:اره برو یونا
یونا اومد
یونا:جان
جیمین:باید امشب اینا رو آشتی بدیم
یونا:اره من ات راضی کردم ولی چجوری
جیمین:میخوام حرفهای کوک بهش بگم تو هم هرچی ات بهت گفت با یکم یونا همشو سانسور نکنی با یکم سانسور بگو
یونا(خنده)باشه باشه
رفتم پیش ات در زدم
جیمین:اجازه هست؟
ات:بله
جیمین:...
۷.۰k
۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.