(Billie Eilish) اینپارت رو با آهنگ *i Love yoy *
*نباید باهاشون میموندم*
part:4
____________
با تمام توانم میدویدم و نمیخواستم لحظه ای وایستم دیگه نباید اشتباه میکردم
نه نمیخواستم برگردم پیششون
چرا زودتر نفهمیدم؟
اونا عضو بونتنن چجوری بهشون اعتماد کردم؟
چرا انقدر من احمق بودم آخه؟
حتا نمیدونستم کی مامانمو کشته و من داشتم با قاتلاش زندگی میکردم...
(امی)
نمیدونست داره کجا میره فقط میدونست نباید پیش اون سه تا باشه
تازه معنی "گروه خلافکار بونتن" رو که همیشه تو اخبار میگفت فهمیده بود
دادی از ته دلش زد و بغضش دیگه دووم نیاورد
دخترکمیدوید و از ترسی که داشت دلش نمیخواست پشت سرشو نگاه کنه ولی شاید اگه نگاه میکرد متوجه شده بود که سانزو با موتورش توی یک قدمیه تونه و مسیرشو عوض میکرد
سانزو بهش رسید دستشو دراز کرد و از موهای ا.ت محکم گرفت
ا.ت جیغی از سر درد و ترس کشید
و التماس میکرد که اون فرد ولش کنه
سانزو ایستاد و بهش نگاهی کرد کلاهشو در آورد و موهاش درست کرد
ا.ت:سانزو....سانزو...التماست میکنم ولم کن(نقطه ها گریه ئن)
سانزو نیشخندی زد که زخمای گوشه ی
سانزو:چی میگی؟فکر کردی کارمون باهات تموم شده؟تو اصلا منو میشناسی؟ من سگ مایکیم هرچی مایکی بگه بی دریغ انجامش میدم و مایکی بهمون گفته بود که اگر کسی از جای بونتن و اعضاش با خبر بشه مرگش حتمیه
ا.ت به قدری ترسیده بود که حالشم بد شده بود
تقلا میکرد برای فرارش گریه میکرد ولی فایده ای نداشت
سانزو....نه کل بونتن بی رحم تر ازین حرفا بود
ا.ت:سا...سانزو نه خ..خواهش میکنم...من____
میخواست حرفشو ادامه بده و سانزو رو راضی کنه اما قلبش به شدت درد گرفت
نمیتونست نفس بکشه سانزو دستشو آزاد کرد که ا.ت افتاد روی زمین و به خاطر اینکه موهاش خیلی محکم کشیده شده بود از سرش خون میومد
به سختی نفس میکشید
این آخر زندگیش بود؟
بازم قرار بود بمیره؟
این بار برای همیشه؟
چشماش تار میدید ولی شخصی رو دید که از دور داره بدو بدو میاد سمتش
موهاش بلند بود و کت شلوارش پاره شده بودن اونم میخواست ا.ت رو اذیت کنه؟
صداها رو وضوح نمیشنید ولی بعضی از چیزا رو فهمید اون مرد فریاد زد
.....:سانزو...تمههه ولش کننن
شاید اون فرد فرشته ی نجاتش بود ولی دیگه نتونست چیزی ببینه چشماش سیاهی رفت که....
__________
ادامه دارد....
part:4
____________
با تمام توانم میدویدم و نمیخواستم لحظه ای وایستم دیگه نباید اشتباه میکردم
نه نمیخواستم برگردم پیششون
چرا زودتر نفهمیدم؟
اونا عضو بونتنن چجوری بهشون اعتماد کردم؟
چرا انقدر من احمق بودم آخه؟
حتا نمیدونستم کی مامانمو کشته و من داشتم با قاتلاش زندگی میکردم...
(امی)
نمیدونست داره کجا میره فقط میدونست نباید پیش اون سه تا باشه
تازه معنی "گروه خلافکار بونتن" رو که همیشه تو اخبار میگفت فهمیده بود
دادی از ته دلش زد و بغضش دیگه دووم نیاورد
دخترکمیدوید و از ترسی که داشت دلش نمیخواست پشت سرشو نگاه کنه ولی شاید اگه نگاه میکرد متوجه شده بود که سانزو با موتورش توی یک قدمیه تونه و مسیرشو عوض میکرد
سانزو بهش رسید دستشو دراز کرد و از موهای ا.ت محکم گرفت
ا.ت جیغی از سر درد و ترس کشید
و التماس میکرد که اون فرد ولش کنه
سانزو ایستاد و بهش نگاهی کرد کلاهشو در آورد و موهاش درست کرد
ا.ت:سانزو....سانزو...التماست میکنم ولم کن(نقطه ها گریه ئن)
سانزو نیشخندی زد که زخمای گوشه ی
سانزو:چی میگی؟فکر کردی کارمون باهات تموم شده؟تو اصلا منو میشناسی؟ من سگ مایکیم هرچی مایکی بگه بی دریغ انجامش میدم و مایکی بهمون گفته بود که اگر کسی از جای بونتن و اعضاش با خبر بشه مرگش حتمیه
ا.ت به قدری ترسیده بود که حالشم بد شده بود
تقلا میکرد برای فرارش گریه میکرد ولی فایده ای نداشت
سانزو....نه کل بونتن بی رحم تر ازین حرفا بود
ا.ت:سا...سانزو نه خ..خواهش میکنم...من____
میخواست حرفشو ادامه بده و سانزو رو راضی کنه اما قلبش به شدت درد گرفت
نمیتونست نفس بکشه سانزو دستشو آزاد کرد که ا.ت افتاد روی زمین و به خاطر اینکه موهاش خیلی محکم کشیده شده بود از سرش خون میومد
به سختی نفس میکشید
این آخر زندگیش بود؟
بازم قرار بود بمیره؟
این بار برای همیشه؟
چشماش تار میدید ولی شخصی رو دید که از دور داره بدو بدو میاد سمتش
موهاش بلند بود و کت شلوارش پاره شده بودن اونم میخواست ا.ت رو اذیت کنه؟
صداها رو وضوح نمیشنید ولی بعضی از چیزا رو فهمید اون مرد فریاد زد
.....:سانزو...تمههه ولش کننن
شاید اون فرد فرشته ی نجاتش بود ولی دیگه نتونست چیزی ببینه چشماش سیاهی رفت که....
__________
ادامه دارد....
۵.۷k
۱۸ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.