My scary vampire...
My scary vampire...
پارت ۱۴
کوکی : حالت خوبه ؟
ا.ت : من اینجا چیکار میکنم .. هانن .. خواهرم .. نونام اون کجاست ... عوضی .. با خواهرم چیکار داری 😭
کوکی : اروم باش ... من نمیدونستم اون خواهر توعه ..
ا.ت : بزار اون بره ..
کوکی: باشه .. فقط ت باید یه قولی ب من بدی ...
ا.ت : هر چی بگی ..
کوکی: برای همیشه اینجا پیش من بمون
ا.ت : باشه...قبوله
حالا میزاری نونام بره
کوکی: بعد پذیرایی اره
ویو ایلی ( نونا ا.ت )
بعد از دیدن ا.ت حسابی توی فکر بودم اون با ما چیکار داره همینطور نگران ا.ت بودم که چرا قش کرد ... و اون هیولا چرا اینقدر با اون خوب بود ... البته اون یه هیولاست شاید ...
توی فکر بودم که دیدم در باز شد
چند تا اجوما اومدن و من رو بردن یه اتاق دیگه ...
این یکی اتاق مثل اتاق یه ادم بود ...
اجوما: دوش بگیرید و راحت باشید ...
اونا چشونهه ...
چ خبره
یه دوش گرفتم
اومدم بیرون ...
در کمد رو باز کردم
یه عالمه لباس ولی ..
وایسا ببینم ...
این لباس ... این لباسا بوی ا.ت رو میدن
یعنی اینا مال ا.ت هستن ؟
یکیشون رو پوشیدم .. ( اسلاید بعد )
داشتم موهام رو خشک میکردم ک ی نفر اومد داخل
ایلی: ا... ا.ت ...
( ا.ت رو بغل کرد)
ا.ت : نونا ( با گریه)
ایلی : گریه نکن .. ت اینجا چیکار میکنی
ا.ت : قضیش مفصله ..
ایلی : بگو برام
ا.ت : (براش تعریف میکنه)
ایلی : پس اون ت رو هم ... خیلی خوب نگران نباش ب زودی دوتامون از اینجا میریم
ا.ت : ( با بغض سرش رو تکون میده )
پرش زمانی ب شب سر سفره
کوکی : متاسفم نمیدونستم ک نونا ا.ت هستی
ایلی : اوهوم ... مهم نیست ... من و ا.ت میتونیم بریم دیگه اره ؟
کوکی: شما اره ولی .. ا.ت مال منه
ایلی: یعنی چی ...
پارت بعد ؟
پارت ۱۴
کوکی : حالت خوبه ؟
ا.ت : من اینجا چیکار میکنم .. هانن .. خواهرم .. نونام اون کجاست ... عوضی .. با خواهرم چیکار داری 😭
کوکی : اروم باش ... من نمیدونستم اون خواهر توعه ..
ا.ت : بزار اون بره ..
کوکی: باشه .. فقط ت باید یه قولی ب من بدی ...
ا.ت : هر چی بگی ..
کوکی: برای همیشه اینجا پیش من بمون
ا.ت : باشه...قبوله
حالا میزاری نونام بره
کوکی: بعد پذیرایی اره
ویو ایلی ( نونا ا.ت )
بعد از دیدن ا.ت حسابی توی فکر بودم اون با ما چیکار داره همینطور نگران ا.ت بودم که چرا قش کرد ... و اون هیولا چرا اینقدر با اون خوب بود ... البته اون یه هیولاست شاید ...
توی فکر بودم که دیدم در باز شد
چند تا اجوما اومدن و من رو بردن یه اتاق دیگه ...
این یکی اتاق مثل اتاق یه ادم بود ...
اجوما: دوش بگیرید و راحت باشید ...
اونا چشونهه ...
چ خبره
یه دوش گرفتم
اومدم بیرون ...
در کمد رو باز کردم
یه عالمه لباس ولی ..
وایسا ببینم ...
این لباس ... این لباسا بوی ا.ت رو میدن
یعنی اینا مال ا.ت هستن ؟
یکیشون رو پوشیدم .. ( اسلاید بعد )
داشتم موهام رو خشک میکردم ک ی نفر اومد داخل
ایلی: ا... ا.ت ...
( ا.ت رو بغل کرد)
ا.ت : نونا ( با گریه)
ایلی : گریه نکن .. ت اینجا چیکار میکنی
ا.ت : قضیش مفصله ..
ایلی : بگو برام
ا.ت : (براش تعریف میکنه)
ایلی : پس اون ت رو هم ... خیلی خوب نگران نباش ب زودی دوتامون از اینجا میریم
ا.ت : ( با بغض سرش رو تکون میده )
پرش زمانی ب شب سر سفره
کوکی : متاسفم نمیدونستم ک نونا ا.ت هستی
ایلی : اوهوم ... مهم نیست ... من و ا.ت میتونیم بریم دیگه اره ؟
کوکی: شما اره ولی .. ا.ت مال منه
ایلی: یعنی چی ...
پارت بعد ؟
۷.۱k
۱۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.