Good girl ¹²
جوابی بهش ندادم
+یاااا
دستشو اورد اروم رو شونم گذاشت تکون داد
+ببخشید
+معذرت میخوام
+اخه کارتونش خیلی قشنگ بود....
+فک کنم اسمش تام و جری بود
جوابی ندادم از اتاق زدم بیرون چون داشتم از خنده میترکیدم
میخواستم یکم اذیتش کنم
چن مین بعد*
ساعت ۱۲:۳۰ بود
رفتم بالا
تا منو دید ذوق کرد اما با برداشتن پتو و بالشام ذوقش خوابید رفتم پایین رو موبل خوابیدم...
__________________________________________________
من از تاریکی میترسیدم....(مث منکه نمیترسم سکته میکنم🙂🔪)
خدا خدا میکردم ته بیاد
اومد ولی اومد بالشو پتوی تختو ورداشت رف
بغضم گرفته بود
چراغو روشن کردم تا نترسم اما نمیتونستم بخوابم نه بالش نه پتو
و همینطور تاریکیه بالکن
صبح*
تا صب چشم رو هم نزاشتم ولی
حتا سعی کردم بخوابم اما نتونستم
ته اومد تو معلوم بود کمی تعجب کرده
خو مگه چیبود؟؟؟
___________________________________________________
صبح بلند شدم
کشو قوصب به بدنم دادم
لامصب این مبل چقد راحته
رفتم بالا ببینم تو چه وضعیتیه دستو صورتمم بشورم
رفدم بالا تا دیدمش از تعجب چشام چهار تا شد
چشش قرمز زیر چشش پف کرده بود
ینی چی مگه نخوابید
رفتم دسشویی عذاب وجدان داشتم
کارامو کردم
اومدم تا در دسشوییو باز کردم ا،ت رو جلوم دیدم
+میشه منو ببخشی (با بغض)
یه لحظه از خودم متنفر شدم سریع بغلش کردم
_نه نه تو منو ببخش ببخشید
بغلشکردم رفتم رو تخت
گرفتمش تو بغلم
_بخشیدی؟؟؟
دیدم چیزی نمیگه
نگاش کردم خوابش برده بود
بوسه ای به لبش زدم بالشو پتو اوردم بالشو زیر سرش گذاشتم
پتورو انداختم روش
دوست داشتم بمونم پیشش اما باید میرفتم شرکت بعدشم پیش اعضا مافیام
اولین بازه دلم نمیخواد برم
شرط:
لایک:۴۵
+یاااا
دستشو اورد اروم رو شونم گذاشت تکون داد
+ببخشید
+معذرت میخوام
+اخه کارتونش خیلی قشنگ بود....
+فک کنم اسمش تام و جری بود
جوابی ندادم از اتاق زدم بیرون چون داشتم از خنده میترکیدم
میخواستم یکم اذیتش کنم
چن مین بعد*
ساعت ۱۲:۳۰ بود
رفتم بالا
تا منو دید ذوق کرد اما با برداشتن پتو و بالشام ذوقش خوابید رفتم پایین رو موبل خوابیدم...
__________________________________________________
من از تاریکی میترسیدم....(مث منکه نمیترسم سکته میکنم🙂🔪)
خدا خدا میکردم ته بیاد
اومد ولی اومد بالشو پتوی تختو ورداشت رف
بغضم گرفته بود
چراغو روشن کردم تا نترسم اما نمیتونستم بخوابم نه بالش نه پتو
و همینطور تاریکیه بالکن
صبح*
تا صب چشم رو هم نزاشتم ولی
حتا سعی کردم بخوابم اما نتونستم
ته اومد تو معلوم بود کمی تعجب کرده
خو مگه چیبود؟؟؟
___________________________________________________
صبح بلند شدم
کشو قوصب به بدنم دادم
لامصب این مبل چقد راحته
رفتم بالا ببینم تو چه وضعیتیه دستو صورتمم بشورم
رفدم بالا تا دیدمش از تعجب چشام چهار تا شد
چشش قرمز زیر چشش پف کرده بود
ینی چی مگه نخوابید
رفتم دسشویی عذاب وجدان داشتم
کارامو کردم
اومدم تا در دسشوییو باز کردم ا،ت رو جلوم دیدم
+میشه منو ببخشی (با بغض)
یه لحظه از خودم متنفر شدم سریع بغلش کردم
_نه نه تو منو ببخش ببخشید
بغلشکردم رفتم رو تخت
گرفتمش تو بغلم
_بخشیدی؟؟؟
دیدم چیزی نمیگه
نگاش کردم خوابش برده بود
بوسه ای به لبش زدم بالشو پتو اوردم بالشو زیر سرش گذاشتم
پتورو انداختم روش
دوست داشتم بمونم پیشش اما باید میرفتم شرکت بعدشم پیش اعضا مافیام
اولین بازه دلم نمیخواد برم
شرط:
لایک:۴۵
۵۵.۴k
۰۵ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۷۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.