چون عکس ادیت نکردم و ندارم فعلا با همین کنار بیاید😂👍🏻
چون عکس ادیت نکردم و ندارم فعلا با همین کنار بیاید😂👍🏻
``بین عشق و نفرت``
پارت ۱
ویو می هی
بازم مثل همیشه این یونا اول صبحی شروع کرد اهنگ بزارههه
می هی : یونااااااا
یونا : بلهههههه؟
می هی : زنیکه صدای اون اهنگ و کم کننننن
یونا: چیییییی؟
بلند شدم و رفتم صدای اون کوفتی و قطع کردم
می هی : میگفتم صدای اینو قطع کن
یونا: اها
اجوما: هی بچها دعوا بسه بیاید صبحونه
می هی: من الان میام
هعی بازم دوباره یادم رفت خودم و معرفی کنم
من می هی هستم ۱۷ سالمه و توی شهر سئول زندگی میکنم پدر و مادرم یه مافیا بودن و به دست بند خونین کشته شدن منم فقط میخوام انتقام بگیرم خب من برم دیگه تا اجوما پارم نکرده
اجوما : می هیییییی
می هی : اومدمممممم
رفتم پایین و صبحونه رو خوردم وقتی خوردم تصمیم گرفتم برم بیرون یکم هوا بخورم پس رفتم و لباسم و پوشیدم یونا هم رفت بیرون واسه خرید
ویو جونگکوک
هوفففف مث همیشه دوباره این روزای چرت و پرت شروع شد ( اقا گشادیم میاد😊) بعد از خوردن صبحونه رفتیم بیرون که یه دختر و دیدم هم خیلی خوشگل بود هم یه خدمتکار جدید میخواستم
ویو می هی
داشتم پیاده روی میکردم که یه چند تا پسر دورم ریختن و منو با زور گرفتن و بیهوش کردن
ویو کوک
بهشون گفتم برن بیهوشش کنن و بیارنش وقتی اوردنش....
شرط ها: ۵ لایک و ۱۰ کامنت
برسونید دیگه کمه😊👍🏻
``بین عشق و نفرت``
پارت ۱
ویو می هی
بازم مثل همیشه این یونا اول صبحی شروع کرد اهنگ بزارههه
می هی : یونااااااا
یونا : بلهههههه؟
می هی : زنیکه صدای اون اهنگ و کم کننننن
یونا: چیییییی؟
بلند شدم و رفتم صدای اون کوفتی و قطع کردم
می هی : میگفتم صدای اینو قطع کن
یونا: اها
اجوما: هی بچها دعوا بسه بیاید صبحونه
می هی: من الان میام
هعی بازم دوباره یادم رفت خودم و معرفی کنم
من می هی هستم ۱۷ سالمه و توی شهر سئول زندگی میکنم پدر و مادرم یه مافیا بودن و به دست بند خونین کشته شدن منم فقط میخوام انتقام بگیرم خب من برم دیگه تا اجوما پارم نکرده
اجوما : می هیییییی
می هی : اومدمممممم
رفتم پایین و صبحونه رو خوردم وقتی خوردم تصمیم گرفتم برم بیرون یکم هوا بخورم پس رفتم و لباسم و پوشیدم یونا هم رفت بیرون واسه خرید
ویو جونگکوک
هوفففف مث همیشه دوباره این روزای چرت و پرت شروع شد ( اقا گشادیم میاد😊) بعد از خوردن صبحونه رفتیم بیرون که یه دختر و دیدم هم خیلی خوشگل بود هم یه خدمتکار جدید میخواستم
ویو می هی
داشتم پیاده روی میکردم که یه چند تا پسر دورم ریختن و منو با زور گرفتن و بیهوش کردن
ویو کوک
بهشون گفتم برن بیهوشش کنن و بیارنش وقتی اوردنش....
شرط ها: ۵ لایک و ۱۰ کامنت
برسونید دیگه کمه😊👍🏻
۴.۷k
۲۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.