پارت19 🌈✨still with me
پارت19
ته: باشه
نیا: بعد اینکه گفت باشه ولم کرد و از روش بلند شدم حوله رو گذاشتم رو سرش و رفتم سوپ درست کردم بخوره.....
درکل خستتون نکنم چند هفته بعد*
نبا:ته بلخره خوب شده بود و داشتم میرفتم خونه ولی حالم خیلی بد بود حس سرما خوردگی میکردم اخه توی این چند هفته ته اصلا فاصله رو رعایت نمیکرد که یه سرفه ابدار کردم که بله فهمیدم منم سرما خوردم ولی ته توی اتاقش بود نمیخواستم ازم پرستاری کنه برای همین جمع کردم و سریع رفتم خونه خودم
مگه من چمه که خودم از خودم مراقبت کنم
چند روز بعد*
نیا: وایی حالم خیلی بد بود داشتم توی تب و سرفه و عطسه غرق میشدم و دیگه نای بلند شدن نداشتم قرص کنارم داشتم ولی اب نداشتم و اصلا حالم جوری نبود که پاشم اب بیارم که گوشیم زنگ خورد
به زور برداشتم دیدم ته هست چشمام تار بود و درست باز نمیشد برداشتم و با کلی سرفه و صدا گرفتگی گفتم : ب.......له
ته: نیاااا حالت خوبه؟؟؟؟؟؟ هان؟؟؟؟ چرا صدات اینحوریه چرا انقدر سرفه میکنییی سرماخوردگی؟
نیا: ته میشه بیای خونم ؟
ته: ادرسشو ندارم
نیا: برات میفرستم
ته: اوکی
پرش زمانی ته اومد خونه نیا*
ته: وایییی نیا داری میمیری چرا به من نگفتی
نیا:(سرفه همش سرفه اصن سرفه اجازه حرف زدن بش نمیده)
ته: حالا ولش کن من میرم برات قرص و اب بیارم
بیا بخور نیا این قرصارو همشو باید بخوری تا تبت بیاد پایین و گلوت یه ذره بهتر شه
نیا: قرصارو خوردم ته کلی قرص بم داد همرو خوردم و چون حالم خیلی بد بود به خواب عمیقی فرو رفتم
پرش زمانی*
نیا: چشمامو باز کردم هوا تاریک بود مگه چقدر خوابیدم یه سرفه خفیف کردم و ته اومد داخل
ته: حالت بهتره؟
نیا: اره گلوم بهتره
ته: تبتم اومده پایین
نیا: ولی بدنم درد میکنه😭😭
ته: گریه نکن (اشکاتو از رو صورتت پاک میکنه)
نیا: اهه خسته شدم حالم بده
شرطا
لایک: 30
کامنت:40
ته: باشه
نیا: بعد اینکه گفت باشه ولم کرد و از روش بلند شدم حوله رو گذاشتم رو سرش و رفتم سوپ درست کردم بخوره.....
درکل خستتون نکنم چند هفته بعد*
نبا:ته بلخره خوب شده بود و داشتم میرفتم خونه ولی حالم خیلی بد بود حس سرما خوردگی میکردم اخه توی این چند هفته ته اصلا فاصله رو رعایت نمیکرد که یه سرفه ابدار کردم که بله فهمیدم منم سرما خوردم ولی ته توی اتاقش بود نمیخواستم ازم پرستاری کنه برای همین جمع کردم و سریع رفتم خونه خودم
مگه من چمه که خودم از خودم مراقبت کنم
چند روز بعد*
نیا: وایی حالم خیلی بد بود داشتم توی تب و سرفه و عطسه غرق میشدم و دیگه نای بلند شدن نداشتم قرص کنارم داشتم ولی اب نداشتم و اصلا حالم جوری نبود که پاشم اب بیارم که گوشیم زنگ خورد
به زور برداشتم دیدم ته هست چشمام تار بود و درست باز نمیشد برداشتم و با کلی سرفه و صدا گرفتگی گفتم : ب.......له
ته: نیاااا حالت خوبه؟؟؟؟؟؟ هان؟؟؟؟ چرا صدات اینحوریه چرا انقدر سرفه میکنییی سرماخوردگی؟
نیا: ته میشه بیای خونم ؟
ته: ادرسشو ندارم
نیا: برات میفرستم
ته: اوکی
پرش زمانی ته اومد خونه نیا*
ته: وایییی نیا داری میمیری چرا به من نگفتی
نیا:(سرفه همش سرفه اصن سرفه اجازه حرف زدن بش نمیده)
ته: حالا ولش کن من میرم برات قرص و اب بیارم
بیا بخور نیا این قرصارو همشو باید بخوری تا تبت بیاد پایین و گلوت یه ذره بهتر شه
نیا: قرصارو خوردم ته کلی قرص بم داد همرو خوردم و چون حالم خیلی بد بود به خواب عمیقی فرو رفتم
پرش زمانی*
نیا: چشمامو باز کردم هوا تاریک بود مگه چقدر خوابیدم یه سرفه خفیف کردم و ته اومد داخل
ته: حالت بهتره؟
نیا: اره گلوم بهتره
ته: تبتم اومده پایین
نیا: ولی بدنم درد میکنه😭😭
ته: گریه نکن (اشکاتو از رو صورتت پاک میکنه)
نیا: اهه خسته شدم حالم بده
شرطا
لایک: 30
کامنت:40
۳۱.۵k
۰۳ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.