𝒈𝒐𝒃𝒍𝒊𝒏🥂
𝒈𝒐𝒃𝒍𝒊𝒏🥂
𝑷 :²
تهیونگ : واسه همین با خودم گفتم که باهم بریم کوه نوردی به عنوان یه همکار
آریل : باشه بریم
ویو آریل : به سمت کوه رسیدیم اما هیچکس نبود یه حس عجیب داشتم که الانه که یه اتفاق بیوفته که تهیونگ گفت
تهیونگ : آریل چرا زمین داره میلرزه؟
آریل : چی؟
ویو آریل : همین که این حرفو گفت زمین شکافته شد و دیگه چیزی نفهمیدم و سیاهی متلق ۰۰۰۰
ویو تهیونگ : زمین شکافته شد و دیگه نفمیدم که چی شد و سیاهی متلق ۰۰۰۰
ویو آریل : بعد این رفتم یه جایی شهر بود ولی یه ساختمون هایی بود که تا عمرم ندیده بودم سمت راستمو دیدم که تهیونگ هم بود و بهم گفت:»
تهیونگ : هیسسسسس! ممکنه همین الان بیان
ویو آریل : منظورشو نفهمیدم ولی بعد دو موجود که اونا گابلین بودن داشتم از ترس سکته میکردم که یهو افتادم زمین و او گابلین ها متوجه حضورمون شدن و اومدن سمتمون
باهم داشتن حرف میزدن ولی بایه زبون خیلی خیلی عجیب
که تهیونگ رو گرفتن بهشون گفتم بااون کاری نداشته باشین ولی اونا اومدن سمتمون یه اسلحه گرفتن سمتم که خورد به
دستمو و یهوووو۰۰۰۰۰۰
ادامه دارد ۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
𝑷 :²
تهیونگ : واسه همین با خودم گفتم که باهم بریم کوه نوردی به عنوان یه همکار
آریل : باشه بریم
ویو آریل : به سمت کوه رسیدیم اما هیچکس نبود یه حس عجیب داشتم که الانه که یه اتفاق بیوفته که تهیونگ گفت
تهیونگ : آریل چرا زمین داره میلرزه؟
آریل : چی؟
ویو آریل : همین که این حرفو گفت زمین شکافته شد و دیگه چیزی نفهمیدم و سیاهی متلق ۰۰۰۰
ویو تهیونگ : زمین شکافته شد و دیگه نفمیدم که چی شد و سیاهی متلق ۰۰۰۰
ویو آریل : بعد این رفتم یه جایی شهر بود ولی یه ساختمون هایی بود که تا عمرم ندیده بودم سمت راستمو دیدم که تهیونگ هم بود و بهم گفت:»
تهیونگ : هیسسسسس! ممکنه همین الان بیان
ویو آریل : منظورشو نفهمیدم ولی بعد دو موجود که اونا گابلین بودن داشتم از ترس سکته میکردم که یهو افتادم زمین و او گابلین ها متوجه حضورمون شدن و اومدن سمتمون
باهم داشتن حرف میزدن ولی بایه زبون خیلی خیلی عجیب
که تهیونگ رو گرفتن بهشون گفتم بااون کاری نداشته باشین ولی اونا اومدن سمتمون یه اسلحه گرفتن سمتم که خورد به
دستمو و یهوووو۰۰۰۰۰۰
ادامه دارد ۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
۱.۵k
۰۷ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.