♡مافیا ددی من♡
♡مافیا ددی من♡
Part 26
(از زبان جونگ کوک)
وقتی در انباری رو باز کردم دیدم ا/ت
افتاده روی زمین
یک لحظه قلبم وایساد و برایش استایل بقل گرفتم و بردمش طبقه بالا و گذاشتمش روی مبل و برایش غذا بردم وقتی غذاشو خورد
گفت
ا/ت : من.. من هق دیگه نمی تونم و شروع کرد به گریه کردم و منم اروم گریه می کردم و محکم بقلش کردم و بهش گفتم
جونگ کوک: من فردا میام پیشت و با هم از اینجا میریم
ا/ت : واقعا؟
جونگ کوک: اره
و همون لحظه صدای در امد و فهمیدم جیسو امده سری با ا/ت رفتیم انباری و دوباره امدم طبقه بالا و از اونجا دور شدم تا جیسو
شک نکنه و بعد که جیسو منو دید امد سمتم و گفت
جیسو: سلام اوپااا
جونگ کوک : سلام (سرد)
حمایت.....؟ 💜
وای بچه سه بار اینو نوشتم همش پاک می شد 😩
Part 26
(از زبان جونگ کوک)
وقتی در انباری رو باز کردم دیدم ا/ت
افتاده روی زمین
یک لحظه قلبم وایساد و برایش استایل بقل گرفتم و بردمش طبقه بالا و گذاشتمش روی مبل و برایش غذا بردم وقتی غذاشو خورد
گفت
ا/ت : من.. من هق دیگه نمی تونم و شروع کرد به گریه کردم و منم اروم گریه می کردم و محکم بقلش کردم و بهش گفتم
جونگ کوک: من فردا میام پیشت و با هم از اینجا میریم
ا/ت : واقعا؟
جونگ کوک: اره
و همون لحظه صدای در امد و فهمیدم جیسو امده سری با ا/ت رفتیم انباری و دوباره امدم طبقه بالا و از اونجا دور شدم تا جیسو
شک نکنه و بعد که جیسو منو دید امد سمتم و گفت
جیسو: سلام اوپااا
جونگ کوک : سلام (سرد)
حمایت.....؟ 💜
وای بچه سه بار اینو نوشتم همش پاک می شد 😩
۱۳.۴k
۲۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.