فرشته در باطن شیطان پارت ۸
فرشته در باطن شیطان پارت ۸
تونستم بخوابم...........
*پرش زمانی به بعد خواب
چشام رو باز کردمو و بعد اینکه یکمی کش و قوس کردم صاف نشستمو و نگاهی به ساعت کردم ساعت ۷و۴۵ دقیقه اوو فک کنم باید زودتر حاضر شم بزار اول به دوش بگیرم بعد ..
*ویو ا.ت
بعد اون اتفاق نه چندان خوب برگشتیم خونه مامانم و بغل کردم و به سمت اتاقم رفتم لباسامو در اوردمو وارد حموم شدم اب داغ و باز کردم توی وان نشستم اخیشششش هیچی تواین خستگی مثل اب گرم حال نمیده البته دروغ چرا پول از اب گرمم حال بیشتری میده هاهاها 😁
*پرش زمانی به بعد حمام
از حموم بیرون اومدمو و لباسامو پوشیدم اب موهامو گرفتم و رفتم پایین وایستا ببینم این مامان و بابا بودم واستا دارن همو میبوسن هو هو هو چه چیزا بزا برم بزنم تو ذوقشم اروم از پشت سوسکی رفتم و یدفعه بووووووو همون لحظه مامانم دمپاییشو دراوردو تلپ زد تو صورتم بخدا صورت برام نمونده
ا.ت:مامان گوه خوردمممم
م.ت:خفه ببینم دختره خیره سر
ب.ت:ولش کن بابا
م.ت:تو فعلا ساکت
ب.ت:من چیزی نگفتم 🤐
م.ت:ای خدا ببین چهون ساخته توعه اخه این چی بود برا من درس کردی
فقط داشتم جلو خودم و می گرفتم که جر نخورم و فک کنم که مامانم و خیلی عصبی و من الفراااااارررر دویدم سمت اتاقم و رفتم تو و در و بستم و شروع کردم به خندیدن کع صدای داد مامانم و شنیدم
م.ت:به ما می خندی ها جرعت داری بیا پایین کارت دارم .
ا.ت:من غلط کنم
م.ت : خوبه به شغلت ادامه بده
ا.ت:مامانننننن!!
م.ت:یاماننننن
بعد این مکالمه با داد رفتم و رو تختم دراز کشیدم چه روز خسته کننده ای هووفف
*پرش زمانی به چند ساعت بعد
با صدای زنگ در چشام و باز کردم هووفف ساعت چنده ساعت هشت و نیم شبه این کیه اخه در اتاقو باز کردم و رفتم پایین چی این اینجا چی کار می کنه؟؟ ....
پایان....
دوستان توی پارت قبل خطه فک کنم اخر فکر کردم رو اشتباه نوشتم شما نخونید.😶
لایک و کامنت یادتون نره و برای دیدن ادامه این فیک و کلی مطلب دیگه به پیج من سر بزن مطمئنم خوشت میاد.
شرط:
لایک:بالای ۶ تا
کامنت:بالای ۲ تا
تونستم بخوابم...........
*پرش زمانی به بعد خواب
چشام رو باز کردمو و بعد اینکه یکمی کش و قوس کردم صاف نشستمو و نگاهی به ساعت کردم ساعت ۷و۴۵ دقیقه اوو فک کنم باید زودتر حاضر شم بزار اول به دوش بگیرم بعد ..
*ویو ا.ت
بعد اون اتفاق نه چندان خوب برگشتیم خونه مامانم و بغل کردم و به سمت اتاقم رفتم لباسامو در اوردمو وارد حموم شدم اب داغ و باز کردم توی وان نشستم اخیشششش هیچی تواین خستگی مثل اب گرم حال نمیده البته دروغ چرا پول از اب گرمم حال بیشتری میده هاهاها 😁
*پرش زمانی به بعد حمام
از حموم بیرون اومدمو و لباسامو پوشیدم اب موهامو گرفتم و رفتم پایین وایستا ببینم این مامان و بابا بودم واستا دارن همو میبوسن هو هو هو چه چیزا بزا برم بزنم تو ذوقشم اروم از پشت سوسکی رفتم و یدفعه بووووووو همون لحظه مامانم دمپاییشو دراوردو تلپ زد تو صورتم بخدا صورت برام نمونده
ا.ت:مامان گوه خوردمممم
م.ت:خفه ببینم دختره خیره سر
ب.ت:ولش کن بابا
م.ت:تو فعلا ساکت
ب.ت:من چیزی نگفتم 🤐
م.ت:ای خدا ببین چهون ساخته توعه اخه این چی بود برا من درس کردی
فقط داشتم جلو خودم و می گرفتم که جر نخورم و فک کنم که مامانم و خیلی عصبی و من الفراااااارررر دویدم سمت اتاقم و رفتم تو و در و بستم و شروع کردم به خندیدن کع صدای داد مامانم و شنیدم
م.ت:به ما می خندی ها جرعت داری بیا پایین کارت دارم .
ا.ت:من غلط کنم
م.ت : خوبه به شغلت ادامه بده
ا.ت:مامانننننن!!
م.ت:یاماننننن
بعد این مکالمه با داد رفتم و رو تختم دراز کشیدم چه روز خسته کننده ای هووفف
*پرش زمانی به چند ساعت بعد
با صدای زنگ در چشام و باز کردم هووفف ساعت چنده ساعت هشت و نیم شبه این کیه اخه در اتاقو باز کردم و رفتم پایین چی این اینجا چی کار می کنه؟؟ ....
پایان....
دوستان توی پارت قبل خطه فک کنم اخر فکر کردم رو اشتباه نوشتم شما نخونید.😶
لایک و کامنت یادتون نره و برای دیدن ادامه این فیک و کلی مطلب دیگه به پیج من سر بزن مطمئنم خوشت میاد.
شرط:
لایک:بالای ۶ تا
کامنت:بالای ۲ تا
۹.۹k
۱۸ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.