جرات یا حقیقت پارت ۵
سلام به همگی....
بابت این چند وقت اصلا نمیدونم چی بگم فقط میتونم بگم ببخشید.....ما به کل نتمون قطع شده بود و اصلا نت نداشتیم حتی داده تلفن همراه هم نداشتم به خاطر همین اصلا نمیتونستم هیچی آپ کنم و خوشبختانه تازه امروز تونستیم نت رو امرور وصلش کنیم......
امیدوارم از این پارت خوشتون اومده باشه.....
و همین الان براتون پارت بعدش هم آپ میکنم......
بریم برای ادامه ی داستان......
دستشو گرفتمو با زانوم محکم به عضوش زدم......ناله ی بلندی از درد کرد که گفتم.....
ا/ت : آخی......چیشد دردت گرفت اشکال نداره خالجون بزرگ میشی یادت میره.....
بعد از این حرف با بیخیالی از کنارش گذشتمو رفتم......
از زبان تهیونگ :
میخواستم برم که دستمو گرفت......هِه حتما میخواد معذرت خواهی کنه.....مشکل نداره از اونجایی که من آدم بسیار بخشنده ای هستم زیاد بهش سخت نمیگیرم......به سمتش برگشتم که.....با زانوش محکم به عضوم زد.....ناله ی بلندی از درد کردم که گفت......
ا/ت : آخی....چیشد دردت گرفت اشکال نداره خالجون بزرگ میشی یادت میره.....
بعد از این حرفش با بی خیالی از کنارم گذشت......میخواستم چیزی بگم که شوگا گفت......
شوگا : ازش خوشم اومد......دختر پردلو جرعتیه......
کوک : دقیقا.....آخه کی فکرشو میکرد کیم تهیونگ بزرگ از یه دختر کتک بخوره.......(باخنده)
تهیونگ : کوک مثل اینکه خیلی دوست داری از وسط نصفت کنم نه......
قبل از اینکه جواب بده شوگا هیونگ گفت......
شوگا : یادته بهت گفتم جرعتت رو بعدا بهت میگم.....امروز همون روزه.....
*فلش بک *
از زبان تهیونگ :
همونطور که داشتیم بازی میکردیم جیهوپ گفت.....
جیهوپ : خبببب..... افتاد به جین هیونگو کوک نوبت شماست شروع کنید......
جین : جرات یا حقیقت.....
کوک : جرات.....
جین : خیله خوب یه چند لحظه منتظر بمون.......
جیهوپ : خدا به دادت برسه کوک.....اگه بعد از خوردن این معجون زنده موندی که هیچ اگه نموندی این رو بدون که دونسونگه خیلی خوبی بودی......
کوک : هیونگ....الان باید بهم امید بدی نه اینکه ته دلمو خالی کنی......
جیهوپ : بده دارم با حقیقت روبه روت میکنم
کوک : هیونگ ازت خواهش میکنم تحت هیچ شرایطی هیچ وقت منو با حقیقت رو به رو نکن......
*۳ دقیقه بعد*
جین : خب آماده شد.....نوش جان.....
کوک : هی.....هیونگ مطمئنی من اگه اینو بخورم زنده میمونم.....
جین : نمیدونم....شاید ۱ درصد یاع یاع یاع
( خنده ی شیشه پاکنی)
کوک : نمیشه فقط یه قلپ بخورم ......
جین : به هیچ وجه......این همه زحگت نکشیدم که به خوای فقط یه قلوپ بخوری.......باید لیوانو سربکشی.......
کوک : خدایا خودت بهم رحم کن.....
بعد از این حرفش سریع لیوانو سرکشید.....
هنوز ۲ ثانیه هم نگذشته بود که به سمت دستشویی دوید......
بابت این چند وقت اصلا نمیدونم چی بگم فقط میتونم بگم ببخشید.....ما به کل نتمون قطع شده بود و اصلا نت نداشتیم حتی داده تلفن همراه هم نداشتم به خاطر همین اصلا نمیتونستم هیچی آپ کنم و خوشبختانه تازه امروز تونستیم نت رو امرور وصلش کنیم......
امیدوارم از این پارت خوشتون اومده باشه.....
و همین الان براتون پارت بعدش هم آپ میکنم......
بریم برای ادامه ی داستان......
دستشو گرفتمو با زانوم محکم به عضوش زدم......ناله ی بلندی از درد کرد که گفتم.....
ا/ت : آخی......چیشد دردت گرفت اشکال نداره خالجون بزرگ میشی یادت میره.....
بعد از این حرف با بیخیالی از کنارش گذشتمو رفتم......
از زبان تهیونگ :
میخواستم برم که دستمو گرفت......هِه حتما میخواد معذرت خواهی کنه.....مشکل نداره از اونجایی که من آدم بسیار بخشنده ای هستم زیاد بهش سخت نمیگیرم......به سمتش برگشتم که.....با زانوش محکم به عضوم زد.....ناله ی بلندی از درد کردم که گفت......
ا/ت : آخی....چیشد دردت گرفت اشکال نداره خالجون بزرگ میشی یادت میره.....
بعد از این حرفش با بی خیالی از کنارم گذشت......میخواستم چیزی بگم که شوگا گفت......
شوگا : ازش خوشم اومد......دختر پردلو جرعتیه......
کوک : دقیقا.....آخه کی فکرشو میکرد کیم تهیونگ بزرگ از یه دختر کتک بخوره.......(باخنده)
تهیونگ : کوک مثل اینکه خیلی دوست داری از وسط نصفت کنم نه......
قبل از اینکه جواب بده شوگا هیونگ گفت......
شوگا : یادته بهت گفتم جرعتت رو بعدا بهت میگم.....امروز همون روزه.....
*فلش بک *
از زبان تهیونگ :
همونطور که داشتیم بازی میکردیم جیهوپ گفت.....
جیهوپ : خبببب..... افتاد به جین هیونگو کوک نوبت شماست شروع کنید......
جین : جرات یا حقیقت.....
کوک : جرات.....
جین : خیله خوب یه چند لحظه منتظر بمون.......
جیهوپ : خدا به دادت برسه کوک.....اگه بعد از خوردن این معجون زنده موندی که هیچ اگه نموندی این رو بدون که دونسونگه خیلی خوبی بودی......
کوک : هیونگ....الان باید بهم امید بدی نه اینکه ته دلمو خالی کنی......
جیهوپ : بده دارم با حقیقت روبه روت میکنم
کوک : هیونگ ازت خواهش میکنم تحت هیچ شرایطی هیچ وقت منو با حقیقت رو به رو نکن......
*۳ دقیقه بعد*
جین : خب آماده شد.....نوش جان.....
کوک : هی.....هیونگ مطمئنی من اگه اینو بخورم زنده میمونم.....
جین : نمیدونم....شاید ۱ درصد یاع یاع یاع
( خنده ی شیشه پاکنی)
کوک : نمیشه فقط یه قلپ بخورم ......
جین : به هیچ وجه......این همه زحگت نکشیدم که به خوای فقط یه قلوپ بخوری.......باید لیوانو سربکشی.......
کوک : خدایا خودت بهم رحم کن.....
بعد از این حرفش سریع لیوانو سرکشید.....
هنوز ۲ ثانیه هم نگذشته بود که به سمت دستشویی دوید......
۷۸.۰k
۱۳ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.