(:Gone:) Part14
- :(همه چیزو واسش تعریف میکنه)
£ :چیییییییییی وای دخترررررر باید لی یان بدونه واییی خدا فردا قرار بزاریم منم به لی یان میگم بعد همچیو تعریف میکنم واسش
- : نمیتونم اوکی بدم باید از جونگ کوک اجازه بگیرم
£ : هوفففف باشه پس خبر بده بای
- : اوکی بای
ساعتو نگا کردم دیدم 5 و نیمه بلند شدم زنگ زدم کوک
+ : سلام بیبی
- :سلام ددی خسته نباشی چطوری
+ :ممنون خوب نیستم اصلا
- : چرا چیزی شده!؟(نگران)
+:آره تو نیستی حالم خوب نیست
- : دیوونه منم همینطور
+ : راستی دارم میام خونه
- :خوبه منتظرتم
(پایان تماس)
بعد از 40مین صدای در اومد رفتم دیدم کوکه بغلش کردم اومد تو مشخص بود خیلی خستش
- : خسته نباشی
+ : ممنون عزیزم
اومد تو لباساش رو درآورد اومد پایین دیدم فقط با یک شورتک اومده هیچی تنش نبود بازم محو بدنش شده بودم که به خودم اومدم دیدم فقط چند میل باهم فاصله داریم که بغلم کرد منم بغلش کردم چقدر آغوشش پراز آرامشو امنیت بود که گفت
+ : شام چی داریم
- : عاممم یه چیز خوشمزه چیزی که خیلی دوسش داری
+ : رامیون(ذوق)
- : آرهههههههه
که دیدم یهو.............
£ :چیییییییییی وای دخترررررر باید لی یان بدونه واییی خدا فردا قرار بزاریم منم به لی یان میگم بعد همچیو تعریف میکنم واسش
- : نمیتونم اوکی بدم باید از جونگ کوک اجازه بگیرم
£ : هوفففف باشه پس خبر بده بای
- : اوکی بای
ساعتو نگا کردم دیدم 5 و نیمه بلند شدم زنگ زدم کوک
+ : سلام بیبی
- :سلام ددی خسته نباشی چطوری
+ :ممنون خوب نیستم اصلا
- : چرا چیزی شده!؟(نگران)
+:آره تو نیستی حالم خوب نیست
- : دیوونه منم همینطور
+ : راستی دارم میام خونه
- :خوبه منتظرتم
(پایان تماس)
بعد از 40مین صدای در اومد رفتم دیدم کوکه بغلش کردم اومد تو مشخص بود خیلی خستش
- : خسته نباشی
+ : ممنون عزیزم
اومد تو لباساش رو درآورد اومد پایین دیدم فقط با یک شورتک اومده هیچی تنش نبود بازم محو بدنش شده بودم که به خودم اومدم دیدم فقط چند میل باهم فاصله داریم که بغلم کرد منم بغلش کردم چقدر آغوشش پراز آرامشو امنیت بود که گفت
+ : شام چی داریم
- : عاممم یه چیز خوشمزه چیزی که خیلی دوسش داری
+ : رامیون(ذوق)
- : آرهههههههه
که دیدم یهو.............
۳.۷k
۰۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.