پارت ۷
پارت ۷
رئیت عاشق من
ولی حالا چه میشه کرد اونا دیگه جوون های قبل نبودن هیچکدوم.
میون الان افسرده بود.
شوگا بعد از قبل شده بود عصبی تر.
هیچکدوم حال خوبی نداشتن ولی میون دیگه تصمیم گرفته بود به این حال بد پایان بده.
اون میخواست عشق ۱۵ ساله خودش رو به یونگی اعتراف کنه.
اگه اون قبولش نکرد خودکشی کنه.
۳ سال بعد
شوگا: حال نینی کوچولومون خوبه؟(لبخند)
میون: اره بابایی حالم خوبه( صدای بچگونه)
شوگا: قربون هر دوتون بشم.
میون بعد از اینکه اعتراف کرد یونگی اون رد پذیرفت و قبولش کرد.
میون از مقام شاهدخت به یک فرد عادی رسید و زندگی عادی خودش رو با یونگی و بچشون ادامه داد.
لازم به ذکر است که بگم این همه اتفاق تو زمان چوسان و امپراطوری قدیم کره بوده.
حالام قصه ما به سر رسید کلاغه به خونش نرسید.
لایک کن کامنت بزار بعد بدو برو خونتون
رئیت عاشق من
ولی حالا چه میشه کرد اونا دیگه جوون های قبل نبودن هیچکدوم.
میون الان افسرده بود.
شوگا بعد از قبل شده بود عصبی تر.
هیچکدوم حال خوبی نداشتن ولی میون دیگه تصمیم گرفته بود به این حال بد پایان بده.
اون میخواست عشق ۱۵ ساله خودش رو به یونگی اعتراف کنه.
اگه اون قبولش نکرد خودکشی کنه.
۳ سال بعد
شوگا: حال نینی کوچولومون خوبه؟(لبخند)
میون: اره بابایی حالم خوبه( صدای بچگونه)
شوگا: قربون هر دوتون بشم.
میون بعد از اینکه اعتراف کرد یونگی اون رد پذیرفت و قبولش کرد.
میون از مقام شاهدخت به یک فرد عادی رسید و زندگی عادی خودش رو با یونگی و بچشون ادامه داد.
لازم به ذکر است که بگم این همه اتفاق تو زمان چوسان و امپراطوری قدیم کره بوده.
حالام قصه ما به سر رسید کلاغه به خونش نرسید.
لایک کن کامنت بزار بعد بدو برو خونتون
۸.۱k
۱۷ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.