part 10
داشتم نودل رو اصافه میکردم که دستی دور کمرم حلقه شد یونگی:بیبی داری چیکار میکنی ات:بیبی؟ یونگی:دوست نداری اینطوری صدات کنم؟ ات:نه مشکلی نیست یونگی:باشه پس میگماا ات ات:بله برگشتم سمتش.یونگی:یه درخواستی ازت دارم ات:جانم یعنی بگو یونگی:میشه ۱ ماه نقش دوست دخترم رو بازی کنی ات:ها چرا یونگی:لطفااا
ات:باشه قیافتو اونطوری نکن یونگی:مرسی بیب ولی یادت باشه تو این یک ماه همه جا دوست دخترمی حتی خونه که خودمونیم.
ات:باشه قیافتو اونطوری نکن یونگی:مرسی بیب ولی یادت باشه تو این یک ماه همه جا دوست دخترمی حتی خونه که خودمونیم.
۱۲.۲k
۲۶ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.