برادر غیرتی من
پارت ۲۶
یون : و و وایسید
هوجو : چیکار اونا داری
یون : ه ه همه ی س س سوال ها م م مال ت ت تو ب ب بود
هوجو : آره
سوجون : ما رفتیم
هوجو : میخوام کاری کنم که دوسم داشته باشه اونم به زور
یون : ن نه ا اون ک کارو ن نمیکنی
هوجو : اون کارو انجام نمیدم کاری که ازش میترسی رو انجام میدم
یون : ن نه ن نمیزارم
هوجو : هیسسسسسسس آروم بچه کوچولو
یون : م میدونی ا از ا این ک کلمه ب بدم م میاد
هوجو : کوچولو
که اومد نزدیکم
یون : ب برو اون و ور
آجوما : ارباب میتونم بیام تو
هوجو : شانس داریا
هوجو : بیا تو
یون : نمیخواد
هوجو : چرا
یون : آجوما زیادی نگران منه
آجوما : ارباب خوبین از دوستاتون شنیدم از حال رفتین
یون : آره خوبم ولی از هردوتون خواهش میکنم دیگه
گوشام در اومد
یون : دیگه نیاین تو اتاق من
که یهو خندیدن
یون : چرا میخندین
آجوما : ارباب دستتون رو بزارید رو سرتون
دستمو گذاشتم
یون : بخاطر اینه
هوجو : آره
یون : خب برید بیرون میخوام بخوابم
آجوما : چشم ما رفتیم
رفتن بیرون
آجوما : بین خودمون باشه ولی یون تورو دوس داره
هوجو : واقعا
آجوما : اگه دقت کنی با همه به جز منو و تو و دوستاش سرده
هوجو : ممنون
صبح روز بعد
ویوی هوجو
از خواب بلند شدم و رفتم حموم و تقریبا بعد ۱۵ مین اومدم بیرون
دیدم از تو اتاق یون یه صدایی میاد رفتم تو اتاقش
هوجو : چی شده
یون : دارم دنبال آبجوهام میگردم
هوجو: بعداً بگرد الان آماده شو باید بری دانشگاه
یون : باشه
از اتاق رفتم بیرون
ویوی یون
داشتم دنبال سیگارم میگشتم که هوجو اومد تو بهش دروغ گفتم
یون : آها اینه
سیگارمم رو برداشتم وگذاشتم تو جیبم
آماده شدم و رفتم بیرون
یون : من رفتم
هوجو : با من نمیای
یون : نه خداحافظ
رفتم بیرون و سریع از خونه دور شدم
یون : آخیش
تو راه بودم که لیا و آیو و یونا رو دیدم اهمیت ندادم و سیگارمم رو در اوردم
یونا : بچه ها اون روباهه
لیا : روباه خنگ
آیو : از کی تا حالا روباه ها سیگار میکشن
یونا : داره سیگار میکشه
یون : به شما چه
یونا : بچه ها جیمین و سوجون اومدن
لیا : چرا دارن میرن سمت یون
آیو : لابد میخوان یه بلایی سرش بیارن
سوجون : سلام یون چطوری
جیمین : احمق تو هنوز خوب نشدی سیگار میکشی
یون : به شما چه
لیا : سلام عزیزم
سوجون : سلام عشقم
یون : برید به عشقتون برسید
سوجون : چشم ارباب
آیو : شما باهم خوب شدید
جیمین : بچه ها میخوام یه چیزی نشونتون بدم
همه به غیر یون : چی
که کلاهمو برداشت
یون : پدصگ کلاهمو بده
آیو : وایییییییییییی چه نازه
یون : مهم نیست کلاهمو بده
لیا : میشه دست بزنم
یون : نه
یون : شما دوتا پدصگ سوالای اونو از من پرسیدید
سوجون : آره بین خودمون باشه
جیمین : ما مال باند شکوفه ی قرمز هستیم
آیو : شما هم مافیا هستین
لیا : ما سه تا هم مال باند روباه برفی هستیم
که ..
یون : و و وایسید
هوجو : چیکار اونا داری
یون : ه ه همه ی س س سوال ها م م مال ت ت تو ب ب بود
هوجو : آره
سوجون : ما رفتیم
هوجو : میخوام کاری کنم که دوسم داشته باشه اونم به زور
یون : ن نه ا اون ک کارو ن نمیکنی
هوجو : اون کارو انجام نمیدم کاری که ازش میترسی رو انجام میدم
یون : ن نه ن نمیزارم
هوجو : هیسسسسسسس آروم بچه کوچولو
یون : م میدونی ا از ا این ک کلمه ب بدم م میاد
هوجو : کوچولو
که اومد نزدیکم
یون : ب برو اون و ور
آجوما : ارباب میتونم بیام تو
هوجو : شانس داریا
هوجو : بیا تو
یون : نمیخواد
هوجو : چرا
یون : آجوما زیادی نگران منه
آجوما : ارباب خوبین از دوستاتون شنیدم از حال رفتین
یون : آره خوبم ولی از هردوتون خواهش میکنم دیگه
گوشام در اومد
یون : دیگه نیاین تو اتاق من
که یهو خندیدن
یون : چرا میخندین
آجوما : ارباب دستتون رو بزارید رو سرتون
دستمو گذاشتم
یون : بخاطر اینه
هوجو : آره
یون : خب برید بیرون میخوام بخوابم
آجوما : چشم ما رفتیم
رفتن بیرون
آجوما : بین خودمون باشه ولی یون تورو دوس داره
هوجو : واقعا
آجوما : اگه دقت کنی با همه به جز منو و تو و دوستاش سرده
هوجو : ممنون
صبح روز بعد
ویوی هوجو
از خواب بلند شدم و رفتم حموم و تقریبا بعد ۱۵ مین اومدم بیرون
دیدم از تو اتاق یون یه صدایی میاد رفتم تو اتاقش
هوجو : چی شده
یون : دارم دنبال آبجوهام میگردم
هوجو: بعداً بگرد الان آماده شو باید بری دانشگاه
یون : باشه
از اتاق رفتم بیرون
ویوی یون
داشتم دنبال سیگارم میگشتم که هوجو اومد تو بهش دروغ گفتم
یون : آها اینه
سیگارمم رو برداشتم وگذاشتم تو جیبم
آماده شدم و رفتم بیرون
یون : من رفتم
هوجو : با من نمیای
یون : نه خداحافظ
رفتم بیرون و سریع از خونه دور شدم
یون : آخیش
تو راه بودم که لیا و آیو و یونا رو دیدم اهمیت ندادم و سیگارمم رو در اوردم
یونا : بچه ها اون روباهه
لیا : روباه خنگ
آیو : از کی تا حالا روباه ها سیگار میکشن
یونا : داره سیگار میکشه
یون : به شما چه
یونا : بچه ها جیمین و سوجون اومدن
لیا : چرا دارن میرن سمت یون
آیو : لابد میخوان یه بلایی سرش بیارن
سوجون : سلام یون چطوری
جیمین : احمق تو هنوز خوب نشدی سیگار میکشی
یون : به شما چه
لیا : سلام عزیزم
سوجون : سلام عشقم
یون : برید به عشقتون برسید
سوجون : چشم ارباب
آیو : شما باهم خوب شدید
جیمین : بچه ها میخوام یه چیزی نشونتون بدم
همه به غیر یون : چی
که کلاهمو برداشت
یون : پدصگ کلاهمو بده
آیو : وایییییییییییی چه نازه
یون : مهم نیست کلاهمو بده
لیا : میشه دست بزنم
یون : نه
یون : شما دوتا پدصگ سوالای اونو از من پرسیدید
سوجون : آره بین خودمون باشه
جیمین : ما مال باند شکوفه ی قرمز هستیم
آیو : شما هم مافیا هستین
لیا : ما سه تا هم مال باند روباه برفی هستیم
که ..
۵.۷k
۰۸ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.