برادرناتنی ✨️

برادرناتنی ✨️

P21

در رو باز کرد و ما یهو برقارو روشن کردیمو فشفشه ها رو روشن کردیمو ....
چی ... چیییی؟
اون تهیونگ‌بود با اون دختر توی بغلش که داشتن همو می‌میبوسیدن و دختره دستاشو انداخته بود دور گردن تهیونگ و تهیونگ هم دستشو گذاشته بود روی ب ... باسن دختره
_ ته.. تهیونگ (خیلی متعجب و خشکش زده و باور نمیکنه)
_ واییییییییییی بچه ها (رو به مهمونا) چه شوخیه باحالی بود (خنده)
_مثلا من میخواستم تهیونگ رو سوپرایز کنم ... شماها با هم هماهنگ کردین که منو سوپرایز کنین؟( خنده ی عصبی و عصبانی و ناراحت)
دختره = وایی تهیونگ این هرزه کیه ؟ مگه نگفتی تنها زندگی میکنی؟( لوس و خودشو می‌مالوند به تهیونگ )
_ تهیو...تهیونگ داری چیکار میکنی🙂؟؟( با لحن شکسته از درون خودتون تصور کنین)
(همه ی مهمونا خشکشون زده)
+ا.تت مگه نمیخواستی بری خرید هاننن( عصبی و داد )
_( نشست روی زمین ) برات تولد گرفته بودم 🙂🥲✨️
دختره = <
> عشقم ؟ قضیه چیه ؟
این زنیکه کیه؟
_ من کیم؟😏 من زنشم تازه یه بچه ی ۷ ماه هم توی شکممه✨️😏
_ خب زنیکه ی هرزه تو کیی؟( از روی زمین بلند شد و آرومبه طرفه تهیونگ و دختره میرفت )
> من بیا ببین (حلقه ی تو انگشتشو نشون داد ) من نامزدشم( 😒 )
ویو ا.ت
رفتم......
بفرماااااا
پارت بعدی ۷ تا فالو ۷ لایک ۷ کامنت