فیک ۴
فیک ۴
وقتی به داخل قصر رسیدن لیلا با تعجب اطراف نگاه میکرد قصد به شدت ترسناک و بیروح بود
لایلا دیگر پشیمون شده بود و خواست از کوک درخواست کنه که برگردد اما با صدای یک مرد برگشت و نگاهی به سمت پلهها کرد
با دیدن مرد جوانی ولی یک خورده پیر میزد تعجب کرد و از کوک پرسید
لایلا :ایشون کی است
کوک: ایشون پدر من هست جئون کانگ سو
لایلا به سمت پدر کوک و به ادای احترام خم شد و گفت
لایلا: سرورم من ملوین لایلا هستم از دیدنتون خیلی خوشحال شدم
کانگ سو: دختر زیبایی هستی ولی به قیافت نمیخوره اینجایی باشید
لایلا: من دورگه هستم از ایتالیایی و کرهای
کانگ سو: هم اسم زیبایی دارین و هم چهره زیبایی
لایلا: خیلی ممنون
کوک: لیلا حالا که با پدرم آشنا شدی بیا بریم اتاقمو نشونت بدم
کانگ سو یک نگاه معنا داری به کوک کرد چشمکی به کانگ سو زد
کانگ متوجه شد که پسرش میخواهد این دخترک را شکار کند اما این دو خون آشام خبر نداشتند از قدرت ماورایی این دخترک
با همدیگه به سمت اتاق رفتند دخترک داشت خودش رو راستی راستی در تله مینداخت
میخواستند وارد اتاق بشن یک نگهبان به سمت کوک اومد
نگهبان گفت
......
لایک
وقتی به داخل قصر رسیدن لیلا با تعجب اطراف نگاه میکرد قصد به شدت ترسناک و بیروح بود
لایلا دیگر پشیمون شده بود و خواست از کوک درخواست کنه که برگردد اما با صدای یک مرد برگشت و نگاهی به سمت پلهها کرد
با دیدن مرد جوانی ولی یک خورده پیر میزد تعجب کرد و از کوک پرسید
لایلا :ایشون کی است
کوک: ایشون پدر من هست جئون کانگ سو
لایلا به سمت پدر کوک و به ادای احترام خم شد و گفت
لایلا: سرورم من ملوین لایلا هستم از دیدنتون خیلی خوشحال شدم
کانگ سو: دختر زیبایی هستی ولی به قیافت نمیخوره اینجایی باشید
لایلا: من دورگه هستم از ایتالیایی و کرهای
کانگ سو: هم اسم زیبایی دارین و هم چهره زیبایی
لایلا: خیلی ممنون
کوک: لیلا حالا که با پدرم آشنا شدی بیا بریم اتاقمو نشونت بدم
کانگ سو یک نگاه معنا داری به کوک کرد چشمکی به کانگ سو زد
کانگ متوجه شد که پسرش میخواهد این دخترک را شکار کند اما این دو خون آشام خبر نداشتند از قدرت ماورایی این دخترک
با همدیگه به سمت اتاق رفتند دخترک داشت خودش رو راستی راستی در تله مینداخت
میخواستند وارد اتاق بشن یک نگهبان به سمت کوک اومد
نگهبان گفت
......
لایک
۱۸.۷k
۱۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.