زیبا (۲)
ویو صبح
از خواب بیدار شدم از پله ها رفتم پایین
دیدم دوستای یونگی نشستن
من با کراپ شرتک بودم (عکس میدم )
-چشمم افتاد به ات افتاد دیدم لپش
سرخه
نگاش کردم ریز خندیدم
اشاره کردم برو لباستو عوض کن
رفتم لباس خرسی پشمالو یی مو پوشیدم
آخه اینا ساعت ۷ صبح اینجا چی میخان
اسمات داره ولی فعلا باشید همینجا 🤪😝
از خواب بیدار شدم از پله ها رفتم پایین
دیدم دوستای یونگی نشستن
من با کراپ شرتک بودم (عکس میدم )
-چشمم افتاد به ات افتاد دیدم لپش
سرخه
نگاش کردم ریز خندیدم
اشاره کردم برو لباستو عوض کن
رفتم لباس خرسی پشمالو یی مو پوشیدم
آخه اینا ساعت ۷ صبح اینجا چی میخان
اسمات داره ولی فعلا باشید همینجا 🤪😝
۳۶
۱۱ آذر ۱۴۰۳