پارت 6
پارت 6
ته=فقط دیگه از این لباسا نپوش.. حداقل جلو بقیه..
ات= به تو چه که من چی کار میکنم!
ته= به خاطر خودت میگم
ات= میخوام صد سال سیاه نگی
ته= باش خود دانی... شب به خیر..
صبح
ویو جیمین
: از خواب که بلد شدم اصلا حواسم جمع نبود.... راستش فکرم مشغول ات ست...
نمیدونم چم شده....( نویسنده= عاشق شدی رفته جیمین شی........)
ویو جیمین= خب امروز پدرم پیام داد گفت باید برم شرکت برای رسیدگی به افرادی که تازه استخدام شدن و قصد این کار رو دارن ...باید یه عالمه رزومه کاری میخوندم و از بینشون چند تا رو انتخاب میکردم.......
اتاق ات. ویو صبح
ات ویو= با الارم گوشیم بیدار شدم.....امروز خدارو شکر دانشگاه نداریم...هوفف
با همون لباس راحتی رفتم پایین برای صبحونه......( ویو نویسنده= عکس میدم...)
مامان ات= سلام دخترم......بیا صبحونه......کاش حداقل لباساتو عوض میکردی...
ات = چرا؟
مامان ات= چون الان تهیونگ هم میاد...
( ته اومد)
ته= سلام به همگی....
ات= خب بیاد که بیاد همینشم زیادیشه!
مامان ات= ات....درست رفتار کن...
.... ویو بعد از صبحونه. از زبان ات
بعد از صبحونه از پله ها رفتم بالا توی اتاقم ... و گوشیمو روشن کردم....چند وقتی بود که دنبال کار میگشتم که مربوط بع رشتم باشه.....ولی ار خیلی سخت پیدا میشه.. بالاخره باید سعی کنم رو پای خودم وایستم..
یه فکری به سرم زد....جیمین گفته بود اگه به کمکش نیاز داشتم میتونم بهش پیام بدم...شاید اون بتونه کاری واسم جور کنه..
ویو جیمین= از صبح میخواستم به ات پیام بدم ولی به دلیل کمبود بهونه نشد تا اینکه الان خودش پیام داد....( محتوا پیام ها( علامت جیمین- علامت ات+)
+ سلام اقای پارک جیمین خوب هستید؟ ببخشید مزاحم شدم ولی من اخیرا دنبال کاری میگردم که مربو به رشتم باشه...به خاطر اینکه گفته بودید اگه کمک خواستم میتونم بهتون بگم... امیدوارم بتونید بهم کمک کنید
-سلام.. بله از اونجایی که شما ریاضی میخونید... میتونید توی شرکت ما کار کنید ما اخیرا دنبال کارمند میگشتیم .. کی بهتر از شما؟!
+ واقعا؟! از لطفتون خیلی ممنونم اقای پارک
-گفته بودم که جیمین صدام کنید ... بعد از ظهر ساعت 4 هم تشریف بیارید شرکت و فرم استخدام رو پر کنید.
+ چشم
ات ویو=
تا ساعت 4 هنوز 3 ساعت مانده بود .... منم تصمیم گرفتم کمی فیلم ببینم بعد دوش بگیرم و حاضر شم..
بعد از 1 ساعت فیلم....
رفتم حموم و اومدم .. روتین پوستی و لوسیون بدنم رو زدم و موهام رو خشک کردم بعد اتوشون زدم چون موهام بلند و لخته باز هم باشه قشنگه..( ویو نویسنده= اعتماد به نفس نیست که اعتماد به مریخه)
. لباسامو پوشیدم و یه کم ارایش کردم( عکس میدم)
رفتم پایین... ات= مامان من بیرون کار دارم میرم شب بر میگردم....
ته= کجا به سلامتی؟
ات= بیابون میای؟
ته= با کی؟
ات= . .....
ات ویو= از در خونه اومدم بیرون و تا شرکت تاکسی گرفتم... وارد شرکت شدم و از منشی سراغ جیمین رو گرفتم...
گفت طبقه 20 ....دکمه اسانسور رو زدم که..............
........................ خلاصه قسمت بعد
جیمین = خب کار شما از فردا شروع میشه
.................ته= سوار ماشین شو
ات= خودم میرم...
ته= مامانت گفت برسونمت.. هوا سرده بشین.......
...................ته= خانم کیم حواستون هست؟
ات= بله
ته= لطفا= تشریف بیارید و این مسئله رو حل کنید...
ته=فقط دیگه از این لباسا نپوش.. حداقل جلو بقیه..
ات= به تو چه که من چی کار میکنم!
ته= به خاطر خودت میگم
ات= میخوام صد سال سیاه نگی
ته= باش خود دانی... شب به خیر..
صبح
ویو جیمین
: از خواب که بلد شدم اصلا حواسم جمع نبود.... راستش فکرم مشغول ات ست...
نمیدونم چم شده....( نویسنده= عاشق شدی رفته جیمین شی........)
ویو جیمین= خب امروز پدرم پیام داد گفت باید برم شرکت برای رسیدگی به افرادی که تازه استخدام شدن و قصد این کار رو دارن ...باید یه عالمه رزومه کاری میخوندم و از بینشون چند تا رو انتخاب میکردم.......
اتاق ات. ویو صبح
ات ویو= با الارم گوشیم بیدار شدم.....امروز خدارو شکر دانشگاه نداریم...هوفف
با همون لباس راحتی رفتم پایین برای صبحونه......( ویو نویسنده= عکس میدم...)
مامان ات= سلام دخترم......بیا صبحونه......کاش حداقل لباساتو عوض میکردی...
ات = چرا؟
مامان ات= چون الان تهیونگ هم میاد...
( ته اومد)
ته= سلام به همگی....
ات= خب بیاد که بیاد همینشم زیادیشه!
مامان ات= ات....درست رفتار کن...
.... ویو بعد از صبحونه. از زبان ات
بعد از صبحونه از پله ها رفتم بالا توی اتاقم ... و گوشیمو روشن کردم....چند وقتی بود که دنبال کار میگشتم که مربوط بع رشتم باشه.....ولی ار خیلی سخت پیدا میشه.. بالاخره باید سعی کنم رو پای خودم وایستم..
یه فکری به سرم زد....جیمین گفته بود اگه به کمکش نیاز داشتم میتونم بهش پیام بدم...شاید اون بتونه کاری واسم جور کنه..
ویو جیمین= از صبح میخواستم به ات پیام بدم ولی به دلیل کمبود بهونه نشد تا اینکه الان خودش پیام داد....( محتوا پیام ها( علامت جیمین- علامت ات+)
+ سلام اقای پارک جیمین خوب هستید؟ ببخشید مزاحم شدم ولی من اخیرا دنبال کاری میگردم که مربو به رشتم باشه...به خاطر اینکه گفته بودید اگه کمک خواستم میتونم بهتون بگم... امیدوارم بتونید بهم کمک کنید
-سلام.. بله از اونجایی که شما ریاضی میخونید... میتونید توی شرکت ما کار کنید ما اخیرا دنبال کارمند میگشتیم .. کی بهتر از شما؟!
+ واقعا؟! از لطفتون خیلی ممنونم اقای پارک
-گفته بودم که جیمین صدام کنید ... بعد از ظهر ساعت 4 هم تشریف بیارید شرکت و فرم استخدام رو پر کنید.
+ چشم
ات ویو=
تا ساعت 4 هنوز 3 ساعت مانده بود .... منم تصمیم گرفتم کمی فیلم ببینم بعد دوش بگیرم و حاضر شم..
بعد از 1 ساعت فیلم....
رفتم حموم و اومدم .. روتین پوستی و لوسیون بدنم رو زدم و موهام رو خشک کردم بعد اتوشون زدم چون موهام بلند و لخته باز هم باشه قشنگه..( ویو نویسنده= اعتماد به نفس نیست که اعتماد به مریخه)
. لباسامو پوشیدم و یه کم ارایش کردم( عکس میدم)
رفتم پایین... ات= مامان من بیرون کار دارم میرم شب بر میگردم....
ته= کجا به سلامتی؟
ات= بیابون میای؟
ته= با کی؟
ات= . .....
ات ویو= از در خونه اومدم بیرون و تا شرکت تاکسی گرفتم... وارد شرکت شدم و از منشی سراغ جیمین رو گرفتم...
گفت طبقه 20 ....دکمه اسانسور رو زدم که..............
........................ خلاصه قسمت بعد
جیمین = خب کار شما از فردا شروع میشه
.................ته= سوار ماشین شو
ات= خودم میرم...
ته= مامانت گفت برسونمت.. هوا سرده بشین.......
...................ته= خانم کیم حواستون هست؟
ات= بله
ته= لطفا= تشریف بیارید و این مسئله رو حل کنید...
۶.۸k
۱۱ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.