اسم فیک: عشق زیبا♥beautiful love
اسم فیک: عشق زیبا♥beautiful love
پارت۷
ات: سریع از روش بلند شدم گفتم ببخشید
تهیونگ: عیب نداره
از دید ات: سریع رفتم تو عمارت تا یه چیزی برا خودم درست کنم خیلی گشنم بود تو مهمونی به هیچی لب نزدم داشتم میرفتم توی آشپزخونه که دست یکی رو دور کمرم احساس کردم برگشتم دیدم تهیونگ دستشو دور کمرم حلقه کرده و با صدای خش داره میگه:
تهیونگ: بیبی بهتر نیست ادامه ی کاریی که داشتیم میکردیم رو بکنیم؟
ات:.... منظورت....چیه....؟
از دید ات: آب دهنمو قورت دادم یهویی دیدم تهیونگ براید استایل بغلم کردو برد اناق و درو قفل کرد
ات: چیکار میکنی تهیونگ
تهیونگ: دیگه نباید تهیونگ صدام کنی باید بگی ددی، بیبی کوچولو
ات: اگه نگم چی؟
تهیونگ: عواقبش با خودته بیبی
ات: تصمیمو گرفتم نمیگم
تهیونگ: اوکی پس آماده باش
ات: برای چی؟
تهیونگ: خودت میبینی
از دید ات: دیدم اومده روم خیمه زده و داره گردنمو میمکه بعدش از گدنم جدا شد اومد سراغ لبام انقدر میمکید که لبام پر خون شده بود بعدشم لباسمامو تو تنم جر داد
تهیونگ: دوست داری ددی رو مزه کنی؟
از دید ات: این حرفش باعث شد کمی همراهیش کنم
دومین بعد...
دیدم شلوارشو همراه با باکسرش درآود.... کرد توم
ات: هقققق بکش بیرون آییییییی بکش بیروننننن
از دید ات: بعد چند دقیقه اون درد تبدیل به لذت شده بود خیلی خوب بود
احساس خوشایندی داشتم
تهیونگ هم داشت کام میکرد
تهیونگ: بیبی ممنونم
ات: خواهش میکنم ددی
از دید ات: تهیونگ کام کرد منم همینطور
ات: ایییی دلمممم
تهیونگ: بیا ماساژ بدم
ات: باشش
دومین بعد
از دید ات: رفتم حموم زیر دوش آب گرم
گرفتمو اومدم اتاقم دیدم تهیونگ رو تخت نشسته
ات: برو بیرون میخوام لباس عوض کنم
تهیونگ: من که بدنتو دیدم مشکل چیه؟
ات: پس من میرم بیرون
تهیونگ: باشه بابا لوس بازی درنیار میای بریم بیرون؟
ات: کجا مثلا
تهیونگ: گردش
ات: اوکی
تهیونگ: پس من میرم بیرون لباس عوض کنی
ات: باشه
از دید ات: موهامو سشوار کردم تهیونگ هم یه دوش گرفت لباس معمولی پوشید منم آرایش سبکی کردم و یه لباس ناز پوشیدم(عکسشو گذاشتم)
دومین بعد...
از دید تهیونگ: ات خیلی خوشگل شده بود
از دید ات: تهیونگ خیلی جذاب شده بود
چند دقیقه بعد سوار ماشین شدیم و رفتیم دور بزنیم که
یهو....
تا پارت ۸ کنجکاو بمونین😅
پارت۷
ات: سریع از روش بلند شدم گفتم ببخشید
تهیونگ: عیب نداره
از دید ات: سریع رفتم تو عمارت تا یه چیزی برا خودم درست کنم خیلی گشنم بود تو مهمونی به هیچی لب نزدم داشتم میرفتم توی آشپزخونه که دست یکی رو دور کمرم احساس کردم برگشتم دیدم تهیونگ دستشو دور کمرم حلقه کرده و با صدای خش داره میگه:
تهیونگ: بیبی بهتر نیست ادامه ی کاریی که داشتیم میکردیم رو بکنیم؟
ات:.... منظورت....چیه....؟
از دید ات: آب دهنمو قورت دادم یهویی دیدم تهیونگ براید استایل بغلم کردو برد اناق و درو قفل کرد
ات: چیکار میکنی تهیونگ
تهیونگ: دیگه نباید تهیونگ صدام کنی باید بگی ددی، بیبی کوچولو
ات: اگه نگم چی؟
تهیونگ: عواقبش با خودته بیبی
ات: تصمیمو گرفتم نمیگم
تهیونگ: اوکی پس آماده باش
ات: برای چی؟
تهیونگ: خودت میبینی
از دید ات: دیدم اومده روم خیمه زده و داره گردنمو میمکه بعدش از گدنم جدا شد اومد سراغ لبام انقدر میمکید که لبام پر خون شده بود بعدشم لباسمامو تو تنم جر داد
تهیونگ: دوست داری ددی رو مزه کنی؟
از دید ات: این حرفش باعث شد کمی همراهیش کنم
دومین بعد...
دیدم شلوارشو همراه با باکسرش درآود.... کرد توم
ات: هقققق بکش بیرون آییییییی بکش بیروننننن
از دید ات: بعد چند دقیقه اون درد تبدیل به لذت شده بود خیلی خوب بود
احساس خوشایندی داشتم
تهیونگ هم داشت کام میکرد
تهیونگ: بیبی ممنونم
ات: خواهش میکنم ددی
از دید ات: تهیونگ کام کرد منم همینطور
ات: ایییی دلمممم
تهیونگ: بیا ماساژ بدم
ات: باشش
دومین بعد
از دید ات: رفتم حموم زیر دوش آب گرم
گرفتمو اومدم اتاقم دیدم تهیونگ رو تخت نشسته
ات: برو بیرون میخوام لباس عوض کنم
تهیونگ: من که بدنتو دیدم مشکل چیه؟
ات: پس من میرم بیرون
تهیونگ: باشه بابا لوس بازی درنیار میای بریم بیرون؟
ات: کجا مثلا
تهیونگ: گردش
ات: اوکی
تهیونگ: پس من میرم بیرون لباس عوض کنی
ات: باشه
از دید ات: موهامو سشوار کردم تهیونگ هم یه دوش گرفت لباس معمولی پوشید منم آرایش سبکی کردم و یه لباس ناز پوشیدم(عکسشو گذاشتم)
دومین بعد...
از دید تهیونگ: ات خیلی خوشگل شده بود
از دید ات: تهیونگ خیلی جذاب شده بود
چند دقیقه بعد سوار ماشین شدیم و رفتیم دور بزنیم که
یهو....
تا پارت ۸ کنجکاو بمونین😅
۷.۶k
۱۸ تیر ۱۴۰۲
comments
no_comment