عاشق گمشده...(𝚙𝚊𝚛𝚝𝟼)
((((((((((((((:
(پایان فلش بک)
همه ی اون موقع ها از جلوی چشمم رد شد، ممکنه ا/ت باشه بزار ازش سوال کنم.
_تو جی هوپ رو می شناسی؟
+اون به من گفته ازش به کسی نگم.
_باشه زور نمی کنم.
+حالا می خواید در موردش چیزی بدونید مگه؟
_نه چیز مهمی نیس(سرش رو می چسبونه به شیشه ماشین)
+من شمارو قبلاً جایی ندیدم؟؟؟ نه فکر کنم.
_تو قبلاً دوست پسر داشتی؟
+آره تو بوسان بودم، یه دوست پسر داشتم اسمش
جی هوپ بود.
+فکر کنم تا الان ازدواج کرده باشه، اون برای خیلی وقت پیشه من اون موقع ۱۴ سالم بود، الان ۱۰ سال گذشته...
_آها.
_می خوای امروز جی هوپ رو ببینی؟
+واقعااااااااااااا، اون الان سئوله؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
+تونسته بیاددددددد؟؟؟
+اون هنوز دوسم دارهههههههههههه؟؟؟
_آره دوست داره، حالا هم یکم ازم فاصله بگیر.
اومده بود بهم چسبیده بود، وقتی به خودش نگاه کرد سریع دور شد ازم...
+ببخشید قربان.
_(خنده) تو دبیرستان هم اینقدر کیوت بودی؟؟؟
+شما منو تو دبیرستان مگه دیدین؟
_فکر می کردم....هیچی ولش کن، رسیدیم.
سریع حواسشو پرت کردم، راننده داشت می رفت داخل پارکینگ زیر زمینی داخل خونم...
(عکس میزارم از پارکینگ..)
پارکینگ خونه مثل ماشین فروشی می موند، ا/ت دهنش باز مونده بود.
بعد پیاده شدیم، می خواست بره ماشین هارو ببینه برای همین باهاش رفتم.
+وای چقدر ماشین دارید، به نظرتون الان جی هوپ اومده؟
تو دلم گفتم:
«این منم جی هوپ بعد از ۱۰ سال، یعنی این قدر تغییر کردم؟»
_آره الان اینجاس.
+واقعا، الان اینجاس، چرا نمی بینمش؟؟؟؟
_جلوت وایستاده.
به من نگاه کرد دستش رو گذاشت روی دهنش...
_خ.خودتی، جی هوپ تویی؟؟؟؟(با شوق و گریه)
+آره، دلم برات تنگ شده بود.(حالت عادی)
(ویو ا/ت)
خیلی عوض شده بود، نمی تونستم باور کنم خودش باشه خیلی سرد باهام رفتار می کرد.
+از دستم ناراحتی؟؟؟(با گریه)
_نه خوشحالم که می بینمت.
+آها پس الان دیگه ازدواج کردید؟(به خودش اومد)
اشک هامو پاک کردم و منتظر موندم جواب بده، به ماشین کنارش یه نگاه انداخت...
_می خوای داخل فراریم رو ببینی؟
داشت بحث رو عوض می کرد.
+می خوام که جوابمو بدین.
_نه هنوز ازدواج نکردم، مادرم داره اصرار می کنه تا با دختر خالم ازدواج کنم، اون دختر خوبیه و از تو بهتره...
با حرفش دلم شکست می تونستم سنگینیه قلبم رو احساس کنم.
_تو منو ول کردی، نمی تونم باهات باشم.
(ویو جی هوپ)
وای این حرف هارو از سر غرور زدم، نمی تونستم جمعش کنم از قیافه ی ا/ت میشد نفرت رو دید، باز کلمات جدید به ذهنم رسید و می خواستم به زبون بیارمش.
+اگه ازم خوشت نمیاد برای چی منو قبول کردی، می تونستی از جیهون پول بگیری(با بغض)
_م.من قبول کردم چون قراره خدمتکار بشی.
وایییییییی جی هوپ این چی بود گفتی!!!!!!!!!!!!!!
_یه زندگیه عادی داشتم فقط رفته بودم خرید، تونسته بودم با درس خوندنم یه شغل پیدا کنم، الان چی باید برده باشم؟؟
_ا/ت این حرف ها از سر غرور بود.
_..........
_ولی من...(یه نفس عمیق گرفت)
_تو هنوز همون دختری، تو الان برده ای و معلوم نیس که با کی رابطه داشتی؟
+تو این چند وقت هیچ کس نزدیکم نشده، من فقط پیش بقیه ی دخترا بودم، جیهون به من گفته بود که بعد از اینکه بهت ببره می خواست بلا سرم بیاره منم می خواستم قبل از این حرف ها فرار کنم ولی هیچ جواب نداد، می خوای بازم برات بگم...
#بی_تی_اس
#جی هوپ
(پایان فلش بک)
همه ی اون موقع ها از جلوی چشمم رد شد، ممکنه ا/ت باشه بزار ازش سوال کنم.
_تو جی هوپ رو می شناسی؟
+اون به من گفته ازش به کسی نگم.
_باشه زور نمی کنم.
+حالا می خواید در موردش چیزی بدونید مگه؟
_نه چیز مهمی نیس(سرش رو می چسبونه به شیشه ماشین)
+من شمارو قبلاً جایی ندیدم؟؟؟ نه فکر کنم.
_تو قبلاً دوست پسر داشتی؟
+آره تو بوسان بودم، یه دوست پسر داشتم اسمش
جی هوپ بود.
+فکر کنم تا الان ازدواج کرده باشه، اون برای خیلی وقت پیشه من اون موقع ۱۴ سالم بود، الان ۱۰ سال گذشته...
_آها.
_می خوای امروز جی هوپ رو ببینی؟
+واقعااااااااااااا، اون الان سئوله؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
+تونسته بیاددددددد؟؟؟
+اون هنوز دوسم دارهههههههههههه؟؟؟
_آره دوست داره، حالا هم یکم ازم فاصله بگیر.
اومده بود بهم چسبیده بود، وقتی به خودش نگاه کرد سریع دور شد ازم...
+ببخشید قربان.
_(خنده) تو دبیرستان هم اینقدر کیوت بودی؟؟؟
+شما منو تو دبیرستان مگه دیدین؟
_فکر می کردم....هیچی ولش کن، رسیدیم.
سریع حواسشو پرت کردم، راننده داشت می رفت داخل پارکینگ زیر زمینی داخل خونم...
(عکس میزارم از پارکینگ..)
پارکینگ خونه مثل ماشین فروشی می موند، ا/ت دهنش باز مونده بود.
بعد پیاده شدیم، می خواست بره ماشین هارو ببینه برای همین باهاش رفتم.
+وای چقدر ماشین دارید، به نظرتون الان جی هوپ اومده؟
تو دلم گفتم:
«این منم جی هوپ بعد از ۱۰ سال، یعنی این قدر تغییر کردم؟»
_آره الان اینجاس.
+واقعا، الان اینجاس، چرا نمی بینمش؟؟؟؟
_جلوت وایستاده.
به من نگاه کرد دستش رو گذاشت روی دهنش...
_خ.خودتی، جی هوپ تویی؟؟؟؟(با شوق و گریه)
+آره، دلم برات تنگ شده بود.(حالت عادی)
(ویو ا/ت)
خیلی عوض شده بود، نمی تونستم باور کنم خودش باشه خیلی سرد باهام رفتار می کرد.
+از دستم ناراحتی؟؟؟(با گریه)
_نه خوشحالم که می بینمت.
+آها پس الان دیگه ازدواج کردید؟(به خودش اومد)
اشک هامو پاک کردم و منتظر موندم جواب بده، به ماشین کنارش یه نگاه انداخت...
_می خوای داخل فراریم رو ببینی؟
داشت بحث رو عوض می کرد.
+می خوام که جوابمو بدین.
_نه هنوز ازدواج نکردم، مادرم داره اصرار می کنه تا با دختر خالم ازدواج کنم، اون دختر خوبیه و از تو بهتره...
با حرفش دلم شکست می تونستم سنگینیه قلبم رو احساس کنم.
_تو منو ول کردی، نمی تونم باهات باشم.
(ویو جی هوپ)
وای این حرف هارو از سر غرور زدم، نمی تونستم جمعش کنم از قیافه ی ا/ت میشد نفرت رو دید، باز کلمات جدید به ذهنم رسید و می خواستم به زبون بیارمش.
+اگه ازم خوشت نمیاد برای چی منو قبول کردی، می تونستی از جیهون پول بگیری(با بغض)
_م.من قبول کردم چون قراره خدمتکار بشی.
وایییییییی جی هوپ این چی بود گفتی!!!!!!!!!!!!!!
_یه زندگیه عادی داشتم فقط رفته بودم خرید، تونسته بودم با درس خوندنم یه شغل پیدا کنم، الان چی باید برده باشم؟؟
_ا/ت این حرف ها از سر غرور بود.
_..........
_ولی من...(یه نفس عمیق گرفت)
_تو هنوز همون دختری، تو الان برده ای و معلوم نیس که با کی رابطه داشتی؟
+تو این چند وقت هیچ کس نزدیکم نشده، من فقط پیش بقیه ی دخترا بودم، جیهون به من گفته بود که بعد از اینکه بهت ببره می خواست بلا سرم بیاره منم می خواستم قبل از این حرف ها فرار کنم ولی هیچ جواب نداد، می خوای بازم برات بگم...
#بی_تی_اس
#جی هوپ
۱۳.۷k
۰۲ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.