پارت ۱
پارت ۱
ددی جیمین
ویو یونا
صبح شده بود رفتم مدرسه تو راه برگشت دیدم یه ماشین بزرگ سیاه جلو در مدرسه وایساد و چنتا بادیگارد ازش پیاده شدن و منو بردن
+ ولم کنین
: خانم پدرتون شما رو به ارباب ما فروخته شما باید با ما بیاین
چارهای نداشتم سوار ماشین شدم و رسیدیم به یه عمارت خیلی بزرگ و زیبا آروم از پله ها بالا رفتم
آجوما: دخترم تو همون یونایی
+ بله
آجوما: برو اتاق ۲ طبقه ۳ اونجا اتاق کار ارباب جیمینه
+خیلی ممنون
آروم رفتم بالا اونجا انقدر بزرگ بود که توش گم شدم اتاقو پیدا کردم و در زدم
+ ببخشید
_ بیا تو
+ سلام ارباب
_ پس میدونی چرا اینجایی.
+ بله
_ فقط یه چنتا قانونو باید بهت بگم
۱ به هیچ پسری نزدیک نمیشی
۲ تو فقط مال منی
۳ هر کاری گفتم میکنی
+ چشم
_ خوبه اتاقت بغل اتاق منه
+ ممنون
_بیا جلو
دستشو گذاشت زیر چونم
_ خب میتونی بری
.
.
.
.
.
.
.
.
.
خمارییییییی
شرطا
لایک= ۵
کامنت= ۵
لطفاً از فیک حمایت کنید 🖤🖤
ددی جیمین
ویو یونا
صبح شده بود رفتم مدرسه تو راه برگشت دیدم یه ماشین بزرگ سیاه جلو در مدرسه وایساد و چنتا بادیگارد ازش پیاده شدن و منو بردن
+ ولم کنین
: خانم پدرتون شما رو به ارباب ما فروخته شما باید با ما بیاین
چارهای نداشتم سوار ماشین شدم و رسیدیم به یه عمارت خیلی بزرگ و زیبا آروم از پله ها بالا رفتم
آجوما: دخترم تو همون یونایی
+ بله
آجوما: برو اتاق ۲ طبقه ۳ اونجا اتاق کار ارباب جیمینه
+خیلی ممنون
آروم رفتم بالا اونجا انقدر بزرگ بود که توش گم شدم اتاقو پیدا کردم و در زدم
+ ببخشید
_ بیا تو
+ سلام ارباب
_ پس میدونی چرا اینجایی.
+ بله
_ فقط یه چنتا قانونو باید بهت بگم
۱ به هیچ پسری نزدیک نمیشی
۲ تو فقط مال منی
۳ هر کاری گفتم میکنی
+ چشم
_ خوبه اتاقت بغل اتاق منه
+ ممنون
_بیا جلو
دستشو گذاشت زیر چونم
_ خب میتونی بری
.
.
.
.
.
.
.
.
.
خمارییییییی
شرطا
لایک= ۵
کامنت= ۵
لطفاً از فیک حمایت کنید 🖤🖤
۱۵.۷k
۱۹ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.