خانواده
پارت 32
*
کوک: خوابید؟
ا/ت: آره خیلی.. خیلی خوابش می اومد
آنیا: دیدی گفتم...شما راحت برید بگردید
ا/ت: باشه..آممم کوک..هیچی بریم
کوک: چیزی شده؟
ا/ت: نه بریم
کوک: شلوارم رو میگی؟ ( شلوار چسبان پوشیده بودم..ا/ت از اینکه مردی شلوار چسبان بپوشه بدش میاد..خودشم بدش میاد تا بپوشتش
کوک: جیکوک ا/ت از اینکه مردی شلوار چسبان بپوشه بدش میاد..بخاطر همین حساس شده
جیکوک: خانوم از شما عذر میخوام. الان با داداشم میرم عوضش کنم😂
آنیا: چرا بدت میاد؟
ا/ت: نمیدونم..فقط بدم میاد..زورم نمیکنم نع نپوش چون زندگی خودشه و باید خودش تصمیم بگیره چطوری لباس بپوشه
*
کوک: چطوره؟
ا/ت: عالیه
*
کوک: خوابید؟
ا/ت: آره خیلی.. خیلی خوابش می اومد
آنیا: دیدی گفتم...شما راحت برید بگردید
ا/ت: باشه..آممم کوک..هیچی بریم
کوک: چیزی شده؟
ا/ت: نه بریم
کوک: شلوارم رو میگی؟ ( شلوار چسبان پوشیده بودم..ا/ت از اینکه مردی شلوار چسبان بپوشه بدش میاد..خودشم بدش میاد تا بپوشتش
کوک: جیکوک ا/ت از اینکه مردی شلوار چسبان بپوشه بدش میاد..بخاطر همین حساس شده
جیکوک: خانوم از شما عذر میخوام. الان با داداشم میرم عوضش کنم😂
آنیا: چرا بدت میاد؟
ا/ت: نمیدونم..فقط بدم میاد..زورم نمیکنم نع نپوش چون زندگی خودشه و باید خودش تصمیم بگیره چطوری لباس بپوشه
*
کوک: چطوره؟
ا/ت: عالیه
۱۰.۹k
۳۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.