sleep lady

#sleep_lady
#بخواب_خانم_کوچولو
P16
صدای مامانم کشیدمون پایین
دیدم مادر یونگی با لبخند خاصی به می‌ره نگاه می کنه
چرخیدم و‌ در گوش یونگی
+ ببین مامانت چطور نگاه می کنه ، شرط میبندم قراره می‌ره زن جیهوپ شه
- سرشو به نشونه تائید تکون داد
مادرش چرخید سمتم
مادر یونگی : م.ی
م.ی : دخترم لباس عروست تا شب میرسه
سری تکون دادم
و بعد رفت سمت می‌ره و باهاش مشوق صحبت شد
وای خدا این درصد از صمیمیت داشتن اصلا عادی نبود
مشتی به بازوی شوگا زدم
- اخخ چیه
+ مثلا مادر شوهر منه ها ، ببین چطور چسبیده به می‌ره
- تک خنده ایی کرد ، مادر شوهرت ؟!
+ پس چی بگم !
- با کمی اخم گفت اون مادر من نیست !
+ اوپس ، ناراحتت کردمم ؟
- نع ، از این که گفتی مادر شوهر یکم تعجب کردم
+ یعنی دیگه نگم‌ مادر شوهر ، باور کن مشکلی با عجوزه گفتن ندارم ها ، ولی بعدش یکم اوضاع بد میشه
باهم زدیم زیر خنده