فصل دو پارت یک
فصل دو پارت یک
اتویو داشتم فکر میکردم که چرا اومدم تو زمان ۱۲ سالگیم که یهو یکی صدام کرد
پسر . ات اتتتتت کجایی دختر
ات. بله
ات ویو.
یهو دیدم یه پسره شبیه تهیونگ بود البته بچه بود هولو هوش ۱۳ سال بهش میخورد داشتم پسره رو نگاه میکردم که یهو حالم بد شد و افتادم
وقتی بیهوش شدم یچیزی دیدم مثل رویا ولی رویا نبود مثل فیلمایی از گذشته بود برای زمانی که انسان بودم
نشون میداد که انگار اون پسره دوستم بوده تو یه اون زمان و اینکه اون تهیونگ تو یه زندگی قبلیشه تعجب کرده بودم ینی اون همون تهیونگ بود باورم نمیشه
بعد تو اون تصویر نشون میداد که انگار اون پسره رو دوست داشتم و نمیدونم چرا ولی وقتی فیلماشو دیدم از تهیونگ هم بیشتر عاشقش شدم با اینکه خیلی بزرگ بودم ولی وقتی بلند شدم تو ی اتاق بودم که روی پای ی پسره دراز کشیده بودم چشمامو که باز کردم پسره سریع لبشو گذاشت رو لبم و یه مک محکم زد و گفت
ته. ات بلند شدی
ات. اره من کجام
ته. توی اتاق من
ات ویو
یهو تمام خواطرراتم باهاش اومد و از جلوی چشمم رد شد ولی تا یه حدی یادم اومد و دوباره احساس کوچیک بودن کردم
ینی چی ینی دوباره باید ۳۷۲ روز صبر کنم تا دوباره تهیونگ تو دنیای الانو ببینم نههههههه ینی ملورین داره چیکار میکنه
من نمیدونم گمراه شدم تو یک ثانیه تمام حافظم پاک شد
ات. تو توووو کی هستیی
ته . ینی چی ات این منم تهیونگ تووو
ات. من تورو نمیشناسم
ته. ینی چییییی چه اتفاقی واست افتاده
ات. سریع بلند شدم و از اون اتاق اومدم بیرون رفتم توی راه رو انگار همه جای اون عمارتو بلد بودم رفتم بیروننن
راوی *
بچه ها این عمارت که ات توشه همون عمارت خودش تو زمان حال هست ات چون تهیونگ رو قبلا دوست داشته واسه همین تو همون عمارت مونده
ات ویو .
لباس عجیبی تنم بود انگار لباسی بود که کسی برای ازدواج پوشیده بودم اما با کیی نمیدونم
لباسش خیلی قشنگ بود انگار با میوه ارایشم کرده بودن
یه صدا تو مغزم میومد و میگفت
من تهیونگم منو یادت نیست (با گریه )
بلند داد زدم نهههه من هیچکسو یادم نمیاد
و سرمو گرفتم و نشستم رو زمین
لباس ات اسلاید دو
حمایت کنید از این به بعد شرط میزارم
دوتا فالو
۴ تا کامنت
۱۲ تا لایک
تا پر نشه پارت جدیدو نمیزارم
اتویو داشتم فکر میکردم که چرا اومدم تو زمان ۱۲ سالگیم که یهو یکی صدام کرد
پسر . ات اتتتتت کجایی دختر
ات. بله
ات ویو.
یهو دیدم یه پسره شبیه تهیونگ بود البته بچه بود هولو هوش ۱۳ سال بهش میخورد داشتم پسره رو نگاه میکردم که یهو حالم بد شد و افتادم
وقتی بیهوش شدم یچیزی دیدم مثل رویا ولی رویا نبود مثل فیلمایی از گذشته بود برای زمانی که انسان بودم
نشون میداد که انگار اون پسره دوستم بوده تو یه اون زمان و اینکه اون تهیونگ تو یه زندگی قبلیشه تعجب کرده بودم ینی اون همون تهیونگ بود باورم نمیشه
بعد تو اون تصویر نشون میداد که انگار اون پسره رو دوست داشتم و نمیدونم چرا ولی وقتی فیلماشو دیدم از تهیونگ هم بیشتر عاشقش شدم با اینکه خیلی بزرگ بودم ولی وقتی بلند شدم تو ی اتاق بودم که روی پای ی پسره دراز کشیده بودم چشمامو که باز کردم پسره سریع لبشو گذاشت رو لبم و یه مک محکم زد و گفت
ته. ات بلند شدی
ات. اره من کجام
ته. توی اتاق من
ات ویو
یهو تمام خواطرراتم باهاش اومد و از جلوی چشمم رد شد ولی تا یه حدی یادم اومد و دوباره احساس کوچیک بودن کردم
ینی چی ینی دوباره باید ۳۷۲ روز صبر کنم تا دوباره تهیونگ تو دنیای الانو ببینم نههههههه ینی ملورین داره چیکار میکنه
من نمیدونم گمراه شدم تو یک ثانیه تمام حافظم پاک شد
ات. تو توووو کی هستیی
ته . ینی چی ات این منم تهیونگ تووو
ات. من تورو نمیشناسم
ته. ینی چییییی چه اتفاقی واست افتاده
ات. سریع بلند شدم و از اون اتاق اومدم بیرون رفتم توی راه رو انگار همه جای اون عمارتو بلد بودم رفتم بیروننن
راوی *
بچه ها این عمارت که ات توشه همون عمارت خودش تو زمان حال هست ات چون تهیونگ رو قبلا دوست داشته واسه همین تو همون عمارت مونده
ات ویو .
لباس عجیبی تنم بود انگار لباسی بود که کسی برای ازدواج پوشیده بودم اما با کیی نمیدونم
لباسش خیلی قشنگ بود انگار با میوه ارایشم کرده بودن
یه صدا تو مغزم میومد و میگفت
من تهیونگم منو یادت نیست (با گریه )
بلند داد زدم نهههه من هیچکسو یادم نمیاد
و سرمو گرفتم و نشستم رو زمین
لباس ات اسلاید دو
حمایت کنید از این به بعد شرط میزارم
دوتا فالو
۴ تا کامنت
۱۲ تا لایک
تا پر نشه پارت جدیدو نمیزارم
۱۸.۲k
۱۹ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.