👑💜
{رویای شیرین من}
پارت : 19
👑👑👑👑👑👑👑👑👑👑👑
ویو راوی :
که جائه موی هیون و گوش شوگا و کشید و باعث شد از هم جدا شن . شوگا در حالی که ناله می کرد می گفت :
- آی آی آی گوشم و ول کن
- نمی کنم تا آدم شید
- بابا یه گوهی خوردیم دیگه تو جدی نگیر
- اونوقت چرا؟
و بیشتر گوششو کشید که یونگی داد زد :
- غلط کردیم اصلا هر کاری بگی می کنیم مگه نه؟
هیون هم سرشو تکون داد ، جائه ولشون کرد و گفت :
- پس همین الان آشپز خونه رو برق بندازید
نفسشون حبس شد :
- چییییی؟
- نکنه هوس مردن کردید؟
هیون سریع گفت :
- نه نه مرسی
و رفت تا به بقیه کاراش برسه .
در آنطرف درحالی که جونگ کوک با حوله به استخر می رفت رو به بورا کرد و گفت :
- تو هم بیا
- نه مرسی
- راستی گفته بودی برای تلافی من و میندازی توی استخر
- اوهوم و الان هم قصد اجرا کردنش رو دارم
- پس وایسا
یهو جونگ کوک کل لباساشو درآورد ( عزیزان لباس زیر داره ) و گفت :
- خب حالا پرتم کن
بورا درحالی که دستاش رو چشاش بود گفت :
- اما آخه
جونگ کوک دستاش و برداشت و گفت :
- اگر من جلوی تو اینکارو کردم پس اجازه دا ...
ولی حرفش ناتموم موند چون بورا هلش داد تو آب ، جونگ کوک اومد بالا و موهاشو داد بالا ، بعد دستش و دراز کرد و گفت :
- حالا من و بیار بیرون
- اونجا پله هست خودت بیا بیرون
- بورا لج نکن حوصله ندارم
- پوففف باشه
و دستش و گرفت همینکه جونگ کوک یه پاشو گذاشت بیرون خودش و بورا رو پرت کرد توی آب ، بورا شنا بلد نبود بنابراین جونگ کوک از کمرش گرفت و اونو آورد بالا .
همینکه بورا نفس گرفت و چشماشو باز کرد شروع کرد به زدن جونگ کوک :
- پسره خل و چل عوضی ، کلی برای درست کردن موهام زمان گذاشتم باید خودت درستش کنی
- اشکالی نداره می برمت حموم و درست میشه
- یجور حرف می زنی انگار زن و شوهریم
- مگه نیستیم؟
- نه ، حتی تو بوی فرند منم نیستی فقط یه فرند ساده ای
ویو جونگ کوک :
از شنیدن کلمه فرند ساده ناراحت شدم ، بردمش و گذاشتمش بالا و خودمم اومدم بالا حوله رو گرفتم و رفتم داخل اتاقم و برای آخرین بار از حموم اینجا استفاده کردم و بعد از لباس پوشیدن شروع کردم به خشک کردن موهام . وسایلمو جمع کردم و چمدونم و گذاشتم بیرون که تهیونگ پرید رو کولم :
- چیشده؟ پوکری؟
- بورا ..
- نیازی نیست چیزی بگی همه چی رو مشاهده کردم نباید زیاده روی می کردی
- اوک مرسی تهیونگ
- بازم خواستی بگو من مشاور عشق هستم
جیمین :
- برو گمشو بابا اگر اینجوریه منم روانشناسم
وی :
- تو چرا ساکتی؟
گفتم :
- بیننده که حرف نمی زنه
بورا :
- به جای زر زر کردن ، وسایلتون رو جمع کنید
- مال من جمعِ
دلم هُری ریخت پایین حتی نتونستم نگاش کنم، با موهای موج دارش کیوت تر میشد
مین هی اومد و گفت :
- ببینم نامجون و ندیدید؟
نامجون پشت بندش گفت :
- من که اینجام جین و ندیدید؟
شوگا در حالی که با طی می رفت اون طرف سالن گفت :
- من دیدمش کنار فواره خوابش برده بود
مین هی داد زد :
- چی چیو خوابش برده داره میمیره
- هننن؟
جیمین و تهیونگ با شنیدن حرف مین هی دویدن سمت فواره ، نامجون و دست من و گرفت و دوتایی رفتیم سمت فواره
دیدیم جین هیونگ روی زمین افتاده و و اب داخل تون حوض خونیه
هانا که اونجا بود سعی در بهوش آوردنش داشت زیر لب میگفت :
- خدا لعنتت کنه جائه ، ببین پسره رو به روزی انداختی
نامجون با استرس گفت :
- چیشده؟
هانا سرش داد زد :
- می خواستی چی بشه؟ خون بالا آورده
پاهام سست شد و افتادم زمین از وقتی که اومدیم اینجا هیونگ حالش خوب نبود
هیون :
- چی کار کنیم؟
هانا موهاشو بست :
- برو به جائه زنگ بزن بگو هر قبرستونی که هست پاشه بیاد اینجا
میون :
- اون چکاری از دستش بر میاد؟
- چیزی هستش بین این دو نفر که شما نمی دونید ، جین الکی الکی خون بالا نیاورده
جی هوپ با لکنت گفت :
- ببینم زنده می مونه؟
- 90 درصد احتمال مرگش هست فقط 10 درصد زنده می مونه که اگر جائه گور به گور شده برسه
هیون اومد و گفت :
- جائه گفت فقط 5 دقیقه مونده تا برسه ببریدش توی اتاق و منتظر باشید
هانا پوفی از سر کلافگی کشید و گفت :
- باشه ، بیاید ببریمش طبقه بالا ، میون برو چارلی و لورن و ریچارد و هر خری که هست و بگو بیاد کمک
میون :
- الان میرم
جین و با هزار بدبختی بردیمش طبقه بالا و گذاشتیمش رو تخت که در باز شد ...
👑👑👑👑👑👑👑👑👑👑👑 👑حمایت ها کم شده
پارت : 19
👑👑👑👑👑👑👑👑👑👑👑
ویو راوی :
که جائه موی هیون و گوش شوگا و کشید و باعث شد از هم جدا شن . شوگا در حالی که ناله می کرد می گفت :
- آی آی آی گوشم و ول کن
- نمی کنم تا آدم شید
- بابا یه گوهی خوردیم دیگه تو جدی نگیر
- اونوقت چرا؟
و بیشتر گوششو کشید که یونگی داد زد :
- غلط کردیم اصلا هر کاری بگی می کنیم مگه نه؟
هیون هم سرشو تکون داد ، جائه ولشون کرد و گفت :
- پس همین الان آشپز خونه رو برق بندازید
نفسشون حبس شد :
- چییییی؟
- نکنه هوس مردن کردید؟
هیون سریع گفت :
- نه نه مرسی
و رفت تا به بقیه کاراش برسه .
در آنطرف درحالی که جونگ کوک با حوله به استخر می رفت رو به بورا کرد و گفت :
- تو هم بیا
- نه مرسی
- راستی گفته بودی برای تلافی من و میندازی توی استخر
- اوهوم و الان هم قصد اجرا کردنش رو دارم
- پس وایسا
یهو جونگ کوک کل لباساشو درآورد ( عزیزان لباس زیر داره ) و گفت :
- خب حالا پرتم کن
بورا درحالی که دستاش رو چشاش بود گفت :
- اما آخه
جونگ کوک دستاش و برداشت و گفت :
- اگر من جلوی تو اینکارو کردم پس اجازه دا ...
ولی حرفش ناتموم موند چون بورا هلش داد تو آب ، جونگ کوک اومد بالا و موهاشو داد بالا ، بعد دستش و دراز کرد و گفت :
- حالا من و بیار بیرون
- اونجا پله هست خودت بیا بیرون
- بورا لج نکن حوصله ندارم
- پوففف باشه
و دستش و گرفت همینکه جونگ کوک یه پاشو گذاشت بیرون خودش و بورا رو پرت کرد توی آب ، بورا شنا بلد نبود بنابراین جونگ کوک از کمرش گرفت و اونو آورد بالا .
همینکه بورا نفس گرفت و چشماشو باز کرد شروع کرد به زدن جونگ کوک :
- پسره خل و چل عوضی ، کلی برای درست کردن موهام زمان گذاشتم باید خودت درستش کنی
- اشکالی نداره می برمت حموم و درست میشه
- یجور حرف می زنی انگار زن و شوهریم
- مگه نیستیم؟
- نه ، حتی تو بوی فرند منم نیستی فقط یه فرند ساده ای
ویو جونگ کوک :
از شنیدن کلمه فرند ساده ناراحت شدم ، بردمش و گذاشتمش بالا و خودمم اومدم بالا حوله رو گرفتم و رفتم داخل اتاقم و برای آخرین بار از حموم اینجا استفاده کردم و بعد از لباس پوشیدن شروع کردم به خشک کردن موهام . وسایلمو جمع کردم و چمدونم و گذاشتم بیرون که تهیونگ پرید رو کولم :
- چیشده؟ پوکری؟
- بورا ..
- نیازی نیست چیزی بگی همه چی رو مشاهده کردم نباید زیاده روی می کردی
- اوک مرسی تهیونگ
- بازم خواستی بگو من مشاور عشق هستم
جیمین :
- برو گمشو بابا اگر اینجوریه منم روانشناسم
وی :
- تو چرا ساکتی؟
گفتم :
- بیننده که حرف نمی زنه
بورا :
- به جای زر زر کردن ، وسایلتون رو جمع کنید
- مال من جمعِ
دلم هُری ریخت پایین حتی نتونستم نگاش کنم، با موهای موج دارش کیوت تر میشد
مین هی اومد و گفت :
- ببینم نامجون و ندیدید؟
نامجون پشت بندش گفت :
- من که اینجام جین و ندیدید؟
شوگا در حالی که با طی می رفت اون طرف سالن گفت :
- من دیدمش کنار فواره خوابش برده بود
مین هی داد زد :
- چی چیو خوابش برده داره میمیره
- هننن؟
جیمین و تهیونگ با شنیدن حرف مین هی دویدن سمت فواره ، نامجون و دست من و گرفت و دوتایی رفتیم سمت فواره
دیدیم جین هیونگ روی زمین افتاده و و اب داخل تون حوض خونیه
هانا که اونجا بود سعی در بهوش آوردنش داشت زیر لب میگفت :
- خدا لعنتت کنه جائه ، ببین پسره رو به روزی انداختی
نامجون با استرس گفت :
- چیشده؟
هانا سرش داد زد :
- می خواستی چی بشه؟ خون بالا آورده
پاهام سست شد و افتادم زمین از وقتی که اومدیم اینجا هیونگ حالش خوب نبود
هیون :
- چی کار کنیم؟
هانا موهاشو بست :
- برو به جائه زنگ بزن بگو هر قبرستونی که هست پاشه بیاد اینجا
میون :
- اون چکاری از دستش بر میاد؟
- چیزی هستش بین این دو نفر که شما نمی دونید ، جین الکی الکی خون بالا نیاورده
جی هوپ با لکنت گفت :
- ببینم زنده می مونه؟
- 90 درصد احتمال مرگش هست فقط 10 درصد زنده می مونه که اگر جائه گور به گور شده برسه
هیون اومد و گفت :
- جائه گفت فقط 5 دقیقه مونده تا برسه ببریدش توی اتاق و منتظر باشید
هانا پوفی از سر کلافگی کشید و گفت :
- باشه ، بیاید ببریمش طبقه بالا ، میون برو چارلی و لورن و ریچارد و هر خری که هست و بگو بیاد کمک
میون :
- الان میرم
جین و با هزار بدبختی بردیمش طبقه بالا و گذاشتیمش رو تخت که در باز شد ...
👑👑👑👑👑👑👑👑👑👑👑 👑حمایت ها کم شده
۶.۳k
۰۹ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.