خداوند روزي به حضرت موسي فرمود:
خداوند روزي به حضرت موسي فرمود:
برو بدترين بنده مرا بياور .
موسي رفت يكي از گناهكارهاي درجه يك را پيدا كرد و
وقتي ميخواست با خود ببرد،گفت: نكند يك موقع اين آدم توبه كرده باشد و
من فكر كنم كه اين بنده ي گناهكار مي باشد
رهايش كرد. رفت دزدي را گرفت تا ببرد
نزد خود گفت: نكند اين بنده خاص خدا باشد و توبه كرده باشد و خدا او را بخشيده باشد
ولش كرد. هر كسي را مي گرفت با چنين فرضيات وداوري هایی آزادش مي نمود.
بالاخره سگي را گرفت وگفت بدتر از اين كه دیگر نداريم ،
رفت ميانه ي راه رهايش كرد وگفت:شايد در عالم سگي بودنش كاري كرده باشد.
بالاخره موسي دست خالي پيش خدا رفت.
خدا گفت: اي موسي دست خالي آمدي؟
موسي گفت: هرچه گشتم بدتر از خودم پيدا نكردم.
خدا گفت: اي موسي هر آئينه اگر غير از اين كرده بودي ازپيغمبري عزل ميشدي!
برو بدترين بنده مرا بياور .
موسي رفت يكي از گناهكارهاي درجه يك را پيدا كرد و
وقتي ميخواست با خود ببرد،گفت: نكند يك موقع اين آدم توبه كرده باشد و
من فكر كنم كه اين بنده ي گناهكار مي باشد
رهايش كرد. رفت دزدي را گرفت تا ببرد
نزد خود گفت: نكند اين بنده خاص خدا باشد و توبه كرده باشد و خدا او را بخشيده باشد
ولش كرد. هر كسي را مي گرفت با چنين فرضيات وداوري هایی آزادش مي نمود.
بالاخره سگي را گرفت وگفت بدتر از اين كه دیگر نداريم ،
رفت ميانه ي راه رهايش كرد وگفت:شايد در عالم سگي بودنش كاري كرده باشد.
بالاخره موسي دست خالي پيش خدا رفت.
خدا گفت: اي موسي دست خالي آمدي؟
موسي گفت: هرچه گشتم بدتر از خودم پيدا نكردم.
خدا گفت: اي موسي هر آئينه اگر غير از اين كرده بودي ازپيغمبري عزل ميشدي!
۴۷۶
۲۷ دی ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.