💛my little model💛
پارت ۲
وقتی به خونه رسید پالتوشو در اورد و پرتش کرد رو مبل و روی تختش دراز کشید
ا/ت: تهیونگ چرا میخواد بهم کمک کنه
یعنی باید بهش بگم من داداششو دوست دارم یا بزارم منو تبدیل به یک مدل بکنه
باز دوباره سر دوراهی موندم انتخاب کردن چقدر سخته
اههههه برم یه دوش بگیرم شاید توانستم تصمیم بگیرم
نگاه به ساعت کردم هااااا یعنی من دوساعت زیر دوش داشتم تصمیم میگرفتم و آخرم به هیچ نتیجه ای نرسیدم آییی چیکار کنم
یه چیزی خوردم و روی تخت دراز کشیدم ساعت حدود ۱۱ بود
ولش کن فردا بهش زنگ میزنم من که میدونم اون داداش از خود راضیش منو قبول نمیکنه
صبح
رفتم صورتمو آب زدم که بهش زنگ بزنم
کاغذ رو از توی کیفم در اوردم بهش زنگ زدم
آقای پارک: سلام کاری داشتید؟
ا/ت: سلام آقای تهیونگ به من گفتن به این شماره زنگ بزنم
آقای پارک: چند لحظه صبر کنید
تهیونگ: سلام خوشگله بالاخره زنگ زدی دیشب منتظرت بودم
ا/ت: فقط زنگ زدم بگم باید چیکار کنم کجا ببینمت
تهیونگ: برای ناهار آدرس رو برات میفرستم میبینمت
وقتی به خونه رسید پالتوشو در اورد و پرتش کرد رو مبل و روی تختش دراز کشید
ا/ت: تهیونگ چرا میخواد بهم کمک کنه
یعنی باید بهش بگم من داداششو دوست دارم یا بزارم منو تبدیل به یک مدل بکنه
باز دوباره سر دوراهی موندم انتخاب کردن چقدر سخته
اههههه برم یه دوش بگیرم شاید توانستم تصمیم بگیرم
نگاه به ساعت کردم هااااا یعنی من دوساعت زیر دوش داشتم تصمیم میگرفتم و آخرم به هیچ نتیجه ای نرسیدم آییی چیکار کنم
یه چیزی خوردم و روی تخت دراز کشیدم ساعت حدود ۱۱ بود
ولش کن فردا بهش زنگ میزنم من که میدونم اون داداش از خود راضیش منو قبول نمیکنه
صبح
رفتم صورتمو آب زدم که بهش زنگ بزنم
کاغذ رو از توی کیفم در اوردم بهش زنگ زدم
آقای پارک: سلام کاری داشتید؟
ا/ت: سلام آقای تهیونگ به من گفتن به این شماره زنگ بزنم
آقای پارک: چند لحظه صبر کنید
تهیونگ: سلام خوشگله بالاخره زنگ زدی دیشب منتظرت بودم
ا/ت: فقط زنگ زدم بگم باید چیکار کنم کجا ببینمت
تهیونگ: برای ناهار آدرس رو برات میفرستم میبینمت
۷.۳k
۲۱ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.