وقتی به اجبار کمپانی....p1
علامت ا.ت# /علامت فلیکس+/علامت چان-
با گریه گفتی: لطفا فلیکس ،التماست میکنم،تنهام نزار.
او بدون اینکه به پشت سرش نگاهی بکنه
+متاسفم ا.ت...
و به راهش ادامه داد.
میدونستی همه چیز به خاطره کمپانیه .اونا نمیزاشتن باهم باشین...اما تو نمیتونستی قبول کنی،یعنی یونگبوک نمیتونست به خاطره تو از کارش بزنه؟!
رو زمین افتادی ....
#فلیکس من بدون تو میمیرم.(داد و گریه)
اما زحه هایت وسط آن خیابان برفی فایده ای نداشت او رفته بود...
برف روی صورتت می نشیت از شدت گریه چشم هایت قرمز بودن...
میدونستی یونگبوک میره کمپانی پس از خیابون پشتی به کمپانی رفتی..
در کمپانی پله هارا به سمت پشت بام طی میکردی که بنگ چان رو دیدی...
-سلاممم ا.ت تو کجا ، اینجا...ا.ت حالت خوبه ؟تو گریه کردی!؟
نگاهش به چشم های قرمزت افتاد...
-چیشده؟!
دستت رو از بین دستای چان بیرون کشیدی و دوباره به بالا رفتن پله ها ادامه دادی...
خماری...؟!
فردا پارته بعد رو میزارم...
حمایت؟!لایک؟!فالو؟!
#وانشات #چند_پارتی #فلیکس #بنگچان #استری_کیدز
با گریه گفتی: لطفا فلیکس ،التماست میکنم،تنهام نزار.
او بدون اینکه به پشت سرش نگاهی بکنه
+متاسفم ا.ت...
و به راهش ادامه داد.
میدونستی همه چیز به خاطره کمپانیه .اونا نمیزاشتن باهم باشین...اما تو نمیتونستی قبول کنی،یعنی یونگبوک نمیتونست به خاطره تو از کارش بزنه؟!
رو زمین افتادی ....
#فلیکس من بدون تو میمیرم.(داد و گریه)
اما زحه هایت وسط آن خیابان برفی فایده ای نداشت او رفته بود...
برف روی صورتت می نشیت از شدت گریه چشم هایت قرمز بودن...
میدونستی یونگبوک میره کمپانی پس از خیابون پشتی به کمپانی رفتی..
در کمپانی پله هارا به سمت پشت بام طی میکردی که بنگ چان رو دیدی...
-سلاممم ا.ت تو کجا ، اینجا...ا.ت حالت خوبه ؟تو گریه کردی!؟
نگاهش به چشم های قرمزت افتاد...
-چیشده؟!
دستت رو از بین دستای چان بیرون کشیدی و دوباره به بالا رفتن پله ها ادامه دادی...
خماری...؟!
فردا پارته بعد رو میزارم...
حمایت؟!لایک؟!فالو؟!
#وانشات #چند_پارتی #فلیکس #بنگچان #استری_کیدز
۵.۰k
۱۳ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.