پارت دوم داستان رو این پایین بخون 👇
برینا چشم می چرخوند و دوستای دیگه رو میدید یکی از یکی شکسته تر نه فقط یکیشون,هردوتاشون برینا ترسید وقتی میدید این اتفاق واسه ی بقیه افتاده. برینا
می خواست دوستی اش با هیتا رو تا ابد ادامه بده بدون این که هیتا آسیب ببینه .
برینا سخت کار میکرد و خیلی پول داشت ولی هیتا بیشتر خوش میگذروند و کار میکردبه خاطر همین یه پول بخور نمیری به دست می اورد. برینا ماشین مدل بالا سوار میشد ولی هیتا ماشین نداشت یعنی پول نداشت که بخره. خونه برینا بزرگ بود و با خدمت کار ولی خونه هیتا یه جای کوچیک ولی با صفا بود. برینا نگران بود که هیتا آسیب ببینه یه خاظر همین به هیتا گفت:((هیتا نظرت چیه بیای تو خونه من و با من زندگی کنی توی خونه من خدمتکار ها هستن می تونی تو خونه من راحت زندگی کنی اصلا نیاز نیست دست به سیاه و سفید بزنی دیگه نیاز هم نیست که کار کنی خودم خرج جفت مون رو میدم حواسم به جفتمون هست)). هیتا با خودش یکم فکر کرد و گفت :(( .........
برای خوندن ادامه داستان پست های منو لایک کنید ❤️
منو فالو کنید که از گذاشتن پارت بعدی داستان باخبر بشید 😊
منتظر نظرات و پیشنهادات تون هستم☺️
پارت قبلی توی پیج هست 🤗
می خواست دوستی اش با هیتا رو تا ابد ادامه بده بدون این که هیتا آسیب ببینه .
برینا سخت کار میکرد و خیلی پول داشت ولی هیتا بیشتر خوش میگذروند و کار میکردبه خاطر همین یه پول بخور نمیری به دست می اورد. برینا ماشین مدل بالا سوار میشد ولی هیتا ماشین نداشت یعنی پول نداشت که بخره. خونه برینا بزرگ بود و با خدمت کار ولی خونه هیتا یه جای کوچیک ولی با صفا بود. برینا نگران بود که هیتا آسیب ببینه یه خاظر همین به هیتا گفت:((هیتا نظرت چیه بیای تو خونه من و با من زندگی کنی توی خونه من خدمتکار ها هستن می تونی تو خونه من راحت زندگی کنی اصلا نیاز نیست دست به سیاه و سفید بزنی دیگه نیاز هم نیست که کار کنی خودم خرج جفت مون رو میدم حواسم به جفتمون هست)). هیتا با خودش یکم فکر کرد و گفت :(( .........
برای خوندن ادامه داستان پست های منو لایک کنید ❤️
منو فالو کنید که از گذاشتن پارت بعدی داستان باخبر بشید 😊
منتظر نظرات و پیشنهادات تون هستم☺️
پارت قبلی توی پیج هست 🤗
۴.۸k
۰۱ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.