وقتی ازش ضربه خوردی ❦پارت𝟐𝟏❦
الکس=آفرین ،خیلی خفن بودی ا.ت
ا.ت=مرسی ،گفتم که سرعتم زیاده
امی اومد و رفت سمت کوک ،کوک هم بهش اب داد و گفت
کوک=واقعا خیلی خوب بود ،ولی ا.ت برنده شد
امی=آره اون بهتر از من بود
ا.ت=آره جون عمت
امی=چیزی گفتی ا.ت ؟
ا.ت=نه ،راستی تیشرت اضافه که داشتی واسه چی گفتی بهت بدم ؟
امی=نمیدونستم برداشتم ،توی کیفم رو نگاه کردم دیدم برداشتم
ا.ت=آهاا خب خوبه
چشم غره ای رفتم و گفتم
ا.ت=الکس بیا بریم سمت چادرا
الکس=باشه
ازشون که جدا شدیم گفتم
ا.ت=الکس مرسی که اینقدر هوامو داری
الکس=کاری نکردم که
ا.ت=چرا دوست خیلی خوبی هستی ،ممنون
رفتیم سمت چادرا ،وای من دلم حموم میخواد
لباسامو عوض کردم و بعدش لورا و امی اومدن و لباساشون رو عوض کردن .
لورا=ا.ت میشه خصوصی صحبت کنیم ؟
با لورا از بچه ها دور شدیم و شروع کردیم به راه رفتن
لورا=ا.ت دیروز یونگی منو برد توی جنگل و کلی گفتیم و خندیدیم باورم نمیشه این همون یونگی قبلیه
ا.ت=ببین عشقت تغییرش داده
جفتمون خندیدیم که گفت
لورا=شاید ،چون منم خیلی دوسش دارم عوض شدم بلاخره تونستم دوباره عشقو تجربه کنم
ا.ت=بهش که نگفتی قبل از اون دوست پسر داشتی ؟
لورا=چرا گفتم ،دلداریم داد و گفت مشکلی نداره
ا.ت=اون خیلی قشنگ آدم هارو درک میکنه
در عوضش کوک سر و گوشش می جنبه
لورا=فکرشو نکن ،کوک کاملا مشخصه دوست داره ،فقط داره به عنوان یه دوست با امی رفتار میکنه ،امی وقتی شعور نداره که کوک نمیتونه کاری کنه ،ولی خوشم اومد عین خودم لجبازی
ا.ت=حقشه ،تا عین چی زل نزنه به دختره ،باید همون لحظه ازش جدا میشد
لورا=مگه چی شده ؟
ا.ت=یونگی نگفت بهت ؟
لورا=نه
ا.ت=دیشب که رفتم دنبالشون آخر راه امی از کوک آویزون شد و کلی گونشو بوسید منم .......خب ناراحت شدم
لورا بغلم کرد و گفت
لورا=با اینکه زیاد موافق نیستم .......ولی بهش یه درس حسابی بده
ا.ت=دارم همین کارو میکنم
الکس=ا.ت ؟
ا.ت=بله ؟
الکس=کوک داره دنبالت میگرده
ا.ت=بزار بگرده بهش نگو منو دیدی
الکس=باشه
لورا=مطمئنی ؟ دیگه در این حدم نه
ا.ت=مطمئن نیستم ،ولی من وقتی بیفتم رو دور لجبازی نمیتونم جلوی خودمو بگیرم .
لورا=باشع ولی زیادی پیش نرو ،مممنه چیزی که میخوای نشه
ا.ت=حواسم هست
لورا که رفت زل زدم به جنگل ،چقدر خفنه ها ،ترسناکم هست .
کوک=چته ؟ چرا جوابمو نمیدی
ا.ت=چیزیم نیست سالمم ،دارم قدم میزنم .
کوک=ا.ت من تورو مث کف دستم میشناسم
بگو چته ،مشکلت چیه ؟ چرا اینطوری رفتار میکنی ؟
ا.ت=من جوری رفتار نمیکنم ،دارم از تعطیلاتم استفاده میکنم و نمیخوام دونفر که جدیدا خیلی ازشون بدم میاد خرابش کنن .
کوک=منظورت منم ؟
ا.ت=نه منظورم تو نیستی چرا اینقدر به خودت شک داری ؟ کاری کردی ؟
کوک=بس کن
ا.ت=نمیشه وا کنم ؟
کوک=جدی باش
ا.ت=جدیم
کوک=پس چرا
ا.ت=مرسی ،گفتم که سرعتم زیاده
امی اومد و رفت سمت کوک ،کوک هم بهش اب داد و گفت
کوک=واقعا خیلی خوب بود ،ولی ا.ت برنده شد
امی=آره اون بهتر از من بود
ا.ت=آره جون عمت
امی=چیزی گفتی ا.ت ؟
ا.ت=نه ،راستی تیشرت اضافه که داشتی واسه چی گفتی بهت بدم ؟
امی=نمیدونستم برداشتم ،توی کیفم رو نگاه کردم دیدم برداشتم
ا.ت=آهاا خب خوبه
چشم غره ای رفتم و گفتم
ا.ت=الکس بیا بریم سمت چادرا
الکس=باشه
ازشون که جدا شدیم گفتم
ا.ت=الکس مرسی که اینقدر هوامو داری
الکس=کاری نکردم که
ا.ت=چرا دوست خیلی خوبی هستی ،ممنون
رفتیم سمت چادرا ،وای من دلم حموم میخواد
لباسامو عوض کردم و بعدش لورا و امی اومدن و لباساشون رو عوض کردن .
لورا=ا.ت میشه خصوصی صحبت کنیم ؟
با لورا از بچه ها دور شدیم و شروع کردیم به راه رفتن
لورا=ا.ت دیروز یونگی منو برد توی جنگل و کلی گفتیم و خندیدیم باورم نمیشه این همون یونگی قبلیه
ا.ت=ببین عشقت تغییرش داده
جفتمون خندیدیم که گفت
لورا=شاید ،چون منم خیلی دوسش دارم عوض شدم بلاخره تونستم دوباره عشقو تجربه کنم
ا.ت=بهش که نگفتی قبل از اون دوست پسر داشتی ؟
لورا=چرا گفتم ،دلداریم داد و گفت مشکلی نداره
ا.ت=اون خیلی قشنگ آدم هارو درک میکنه
در عوضش کوک سر و گوشش می جنبه
لورا=فکرشو نکن ،کوک کاملا مشخصه دوست داره ،فقط داره به عنوان یه دوست با امی رفتار میکنه ،امی وقتی شعور نداره که کوک نمیتونه کاری کنه ،ولی خوشم اومد عین خودم لجبازی
ا.ت=حقشه ،تا عین چی زل نزنه به دختره ،باید همون لحظه ازش جدا میشد
لورا=مگه چی شده ؟
ا.ت=یونگی نگفت بهت ؟
لورا=نه
ا.ت=دیشب که رفتم دنبالشون آخر راه امی از کوک آویزون شد و کلی گونشو بوسید منم .......خب ناراحت شدم
لورا بغلم کرد و گفت
لورا=با اینکه زیاد موافق نیستم .......ولی بهش یه درس حسابی بده
ا.ت=دارم همین کارو میکنم
الکس=ا.ت ؟
ا.ت=بله ؟
الکس=کوک داره دنبالت میگرده
ا.ت=بزار بگرده بهش نگو منو دیدی
الکس=باشه
لورا=مطمئنی ؟ دیگه در این حدم نه
ا.ت=مطمئن نیستم ،ولی من وقتی بیفتم رو دور لجبازی نمیتونم جلوی خودمو بگیرم .
لورا=باشع ولی زیادی پیش نرو ،مممنه چیزی که میخوای نشه
ا.ت=حواسم هست
لورا که رفت زل زدم به جنگل ،چقدر خفنه ها ،ترسناکم هست .
کوک=چته ؟ چرا جوابمو نمیدی
ا.ت=چیزیم نیست سالمم ،دارم قدم میزنم .
کوک=ا.ت من تورو مث کف دستم میشناسم
بگو چته ،مشکلت چیه ؟ چرا اینطوری رفتار میکنی ؟
ا.ت=من جوری رفتار نمیکنم ،دارم از تعطیلاتم استفاده میکنم و نمیخوام دونفر که جدیدا خیلی ازشون بدم میاد خرابش کنن .
کوک=منظورت منم ؟
ا.ت=نه منظورم تو نیستی چرا اینقدر به خودت شک داری ؟ کاری کردی ؟
کوک=بس کن
ا.ت=نمیشه وا کنم ؟
کوک=جدی باش
ا.ت=جدیم
کوک=پس چرا
۴۲.۲k
۰۳ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.