شاهدخت درد p15
شاهدخت درد p15
فردا صبح
ویو ته
صبح از خواب پاشدم وقتی دیدم ا.ت پیشم نیست واقعا ناراحت بودم
کوک: سلام ته
ته: سلام
کوک: پاشو بیا صبحانه
اها راستی کوک یه خبر خوب
ته: چیه؟
کوک: اون المانیا تصمیم گرفتن باهامپت همکاری کنن و بار اصلحه رو بیشتر کنن
ته: عالیه
ویو سوهی
صبح از خواب پاشدم ا.ت مثل فرشته ها کنارم خوابیده بود تصمیم گرفته بودم امشب یه مهمونی بگیرم و توی مشروب ا.ت تحریک کننده بریزم
ا.ت: سلام سوهی
سوهی: های بیبم
بعد غذا اماده باش میخوام بریم عمارت اصلی خودم و یه مهمونی بگیریم
ا.ت: مهمونی واسع چیه؟
سوهی: برای تو عشقم
بعد غذا سوهی و ا.ت رفتن سمت عمارت سوهی به ا.ت لباس و اکسسوری داد و برای مهمونی امادش کرد
سوهی: اماده ای بیبم؟
ا.ت: اره عشقم
خیلی خوشگل شده بود
ته ویو
امشب سوهی یه مهمونی گرفته
فرصت خیلی خوبیه ا.ت رو بدزدم
سوهی و ا.ت نشستع بودن و داشتن با مهمونا حرف میزدن که سوهی به ا.ت یکم مشروب داد بخوره(تو مشروب تحریک کننده ریخته) بعد ا.ت خورد
ا.ت: ددی اینجا خیلی گرم نیست
سوهی: نه میخوای کولر بزنم؟
ا.ت جوابی نداد فقط خودشو به سوهی هی میچسبوند
توی همون حالت بودن که ته و کوک وارد عمارت شدن
سوهی: سلام دوست قدیمی
ته: سلام عوضی
سوهی: مطمئنم برای تبریک به منو ا.ت نیومدی
ته: دقیقا
سوهی رفت و ته هم رفت کنار اونا که حواسش باشه
ته وقتی دید انقدر ا.ت خودشو به سوهی میچسبونع مشکوک شد بعد وقتی سوهی حواسش نبود یه نگاه بع هرچی ا.ت خورد انداخت و دید مشروب طعمش عجیبع و همون موقع فهمید که سوهی بهش چی داده
در همین حین....
اسلاید 2 عمارت
اسلاید 3 لباس ا.ت
اسلاید4 موهاش
اسلاید5 تیپ ته
اسلاید6 تیپ سوهی
فردا صبح
ویو ته
صبح از خواب پاشدم وقتی دیدم ا.ت پیشم نیست واقعا ناراحت بودم
کوک: سلام ته
ته: سلام
کوک: پاشو بیا صبحانه
اها راستی کوک یه خبر خوب
ته: چیه؟
کوک: اون المانیا تصمیم گرفتن باهامپت همکاری کنن و بار اصلحه رو بیشتر کنن
ته: عالیه
ویو سوهی
صبح از خواب پاشدم ا.ت مثل فرشته ها کنارم خوابیده بود تصمیم گرفته بودم امشب یه مهمونی بگیرم و توی مشروب ا.ت تحریک کننده بریزم
ا.ت: سلام سوهی
سوهی: های بیبم
بعد غذا اماده باش میخوام بریم عمارت اصلی خودم و یه مهمونی بگیریم
ا.ت: مهمونی واسع چیه؟
سوهی: برای تو عشقم
بعد غذا سوهی و ا.ت رفتن سمت عمارت سوهی به ا.ت لباس و اکسسوری داد و برای مهمونی امادش کرد
سوهی: اماده ای بیبم؟
ا.ت: اره عشقم
خیلی خوشگل شده بود
ته ویو
امشب سوهی یه مهمونی گرفته
فرصت خیلی خوبیه ا.ت رو بدزدم
سوهی و ا.ت نشستع بودن و داشتن با مهمونا حرف میزدن که سوهی به ا.ت یکم مشروب داد بخوره(تو مشروب تحریک کننده ریخته) بعد ا.ت خورد
ا.ت: ددی اینجا خیلی گرم نیست
سوهی: نه میخوای کولر بزنم؟
ا.ت جوابی نداد فقط خودشو به سوهی هی میچسبوند
توی همون حالت بودن که ته و کوک وارد عمارت شدن
سوهی: سلام دوست قدیمی
ته: سلام عوضی
سوهی: مطمئنم برای تبریک به منو ا.ت نیومدی
ته: دقیقا
سوهی رفت و ته هم رفت کنار اونا که حواسش باشه
ته وقتی دید انقدر ا.ت خودشو به سوهی میچسبونع مشکوک شد بعد وقتی سوهی حواسش نبود یه نگاه بع هرچی ا.ت خورد انداخت و دید مشروب طعمش عجیبع و همون موقع فهمید که سوهی بهش چی داده
در همین حین....
اسلاید 2 عمارت
اسلاید 3 لباس ا.ت
اسلاید4 موهاش
اسلاید5 تیپ ته
اسلاید6 تیپ سوهی
۳.۸k
۱۶ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.