•مستر جئون • part :۱۴
۲سال بعد )
توی مطب بودم داشتم کارا رو انجام میدادم که لوسی اومد توی اتاقم .
/ا.ت ....
+بله لوسی
/شاید باورت نشه اما ...اما ....
+چییییی ،امکان ندارع
با چیزی که لوسی گفت شوکه شدم ،بدو بدو رفتم سمت حیاط مطب دنبالش گشتم ولی پیداش نکردم ،شاید داشتن باهام شوخی میکردن مسخره ها خواستم برگردم که خوردم به یکی
+آخ ،ببخشید مع..
سرمو آوردم بالا
_ا.ت ....خودتی ؟آره ؟
+کوک ....(بغلش کرد )آره خودمم ا.ت ،حالت خوبه کوک ،بعد از رفتنت خیلی باهات تماس گرفتم اما خاموش بود خطط
_آره ،خاموشش کردم ،ا.ت ازت یچی بخوام قبول میکنی
+چی ؟
_باهام میای بریم ؟
+کجا ؟
_هرجا ،هرجایی که بگی
+اما ،چرا
_بعدا بهت میگم بریم ؟
+اوکی الان میام بزار لباسمو عوض کنم بعد
کوک ویو :
بعد از اینکه ا.ت اون روز رفت بابام رضایت داد تا بیام بیرون فکر میکردم بخاطر ا.ت خوب شدم اما همین پامو گذاشتم ایتالیا همه چیز خراب شد ،قبلش بخاطر مامانم و بقیه روانی شده بودم اما الان بخاطر ا.ت ،بابام بعد از اینکه اومدم ایتالیا خروج منو از اونجا ممنوع کرد .دیگه نتونستم برگردم تا الان که سکته کرد و مرد ،
میخواستم ا.ت رو بیارم پیش خودم ،باز شروع کرده بودم به کشتن بقیه ،باز شده بودم همون آدم قدیم ...حتی بدتر از اون آدم ،فقط بخاطر دوری از ا.ت ،حتی رفتن به ایتالیا هم اجباری بود...
حمایت بیبی ✨🐚
توی مطب بودم داشتم کارا رو انجام میدادم که لوسی اومد توی اتاقم .
/ا.ت ....
+بله لوسی
/شاید باورت نشه اما ...اما ....
+چییییی ،امکان ندارع
با چیزی که لوسی گفت شوکه شدم ،بدو بدو رفتم سمت حیاط مطب دنبالش گشتم ولی پیداش نکردم ،شاید داشتن باهام شوخی میکردن مسخره ها خواستم برگردم که خوردم به یکی
+آخ ،ببخشید مع..
سرمو آوردم بالا
_ا.ت ....خودتی ؟آره ؟
+کوک ....(بغلش کرد )آره خودمم ا.ت ،حالت خوبه کوک ،بعد از رفتنت خیلی باهات تماس گرفتم اما خاموش بود خطط
_آره ،خاموشش کردم ،ا.ت ازت یچی بخوام قبول میکنی
+چی ؟
_باهام میای بریم ؟
+کجا ؟
_هرجا ،هرجایی که بگی
+اما ،چرا
_بعدا بهت میگم بریم ؟
+اوکی الان میام بزار لباسمو عوض کنم بعد
کوک ویو :
بعد از اینکه ا.ت اون روز رفت بابام رضایت داد تا بیام بیرون فکر میکردم بخاطر ا.ت خوب شدم اما همین پامو گذاشتم ایتالیا همه چیز خراب شد ،قبلش بخاطر مامانم و بقیه روانی شده بودم اما الان بخاطر ا.ت ،بابام بعد از اینکه اومدم ایتالیا خروج منو از اونجا ممنوع کرد .دیگه نتونستم برگردم تا الان که سکته کرد و مرد ،
میخواستم ا.ت رو بیارم پیش خودم ،باز شروع کرده بودم به کشتن بقیه ،باز شده بودم همون آدم قدیم ...حتی بدتر از اون آدم ،فقط بخاطر دوری از ا.ت ،حتی رفتن به ایتالیا هم اجباری بود...
حمایت بیبی ✨🐚
۶.۴k
۱۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.