پارت ۹۰
ایان ۲ قدم عقب رفت و بعد بن وردی رو زیرلب خوند و در از جاش کنده شد.
سایمون گفت: خیلی ممنون بن الان مردنمون رو تضمین کردی!
و بعد چراغ اتاق بازرسی روشن شد و صدای آلتر ازش شنیده شد که به سرباز داخل اتاق گفت صدای چی بود...
فلیکس با نگرانی گفت: کانال کولر بازه تقریبا ۴۰ متر اونور تر تا میتونید بدویید! همین حالا!
هر ۶ نفر بدون معطلی به سمت کانال کولر دوییدن.
صدایی از دور شنیده شد که گفت: قربان یکی از زندانی ها تو سلولش نبود.
ایان تا اینو از فاصله ی دور شنید سریعتر دویید.
الان کانال دقیقا جلوشون قرار داشت.
جیمز رو به بقیه کرد و گفت: به ترتیب برید بالا فقط عجله کنید!
اول بن بالا رفت؛ بعد سایمون؛ بعد لعوناردو؛ بعد جیمز.
تنها ایان و فلیکس مونده بودن.
فلیکس گفت: عجله کن!
ایان از کانال کولر بالا رفت؛ برگشت تا دست فلیکس رو بگیره.
فلیکس هم از کولر بالا رفت؛ تقریبا تمام دو سوم بندش از کولر داخل شد که یه چیزی پاشو گرفت.
سرباز تپلی پای فلیکس رو دو دستی چسبید و گفت : قربان! قربان یکیشونو گرفتم!
-فلیکس!
سایمون گفت: خیلی ممنون بن الان مردنمون رو تضمین کردی!
و بعد چراغ اتاق بازرسی روشن شد و صدای آلتر ازش شنیده شد که به سرباز داخل اتاق گفت صدای چی بود...
فلیکس با نگرانی گفت: کانال کولر بازه تقریبا ۴۰ متر اونور تر تا میتونید بدویید! همین حالا!
هر ۶ نفر بدون معطلی به سمت کانال کولر دوییدن.
صدایی از دور شنیده شد که گفت: قربان یکی از زندانی ها تو سلولش نبود.
ایان تا اینو از فاصله ی دور شنید سریعتر دویید.
الان کانال دقیقا جلوشون قرار داشت.
جیمز رو به بقیه کرد و گفت: به ترتیب برید بالا فقط عجله کنید!
اول بن بالا رفت؛ بعد سایمون؛ بعد لعوناردو؛ بعد جیمز.
تنها ایان و فلیکس مونده بودن.
فلیکس گفت: عجله کن!
ایان از کانال کولر بالا رفت؛ برگشت تا دست فلیکس رو بگیره.
فلیکس هم از کولر بالا رفت؛ تقریبا تمام دو سوم بندش از کولر داخل شد که یه چیزی پاشو گرفت.
سرباز تپلی پای فلیکس رو دو دستی چسبید و گفت : قربان! قربان یکیشونو گرفتم!
-فلیکس!
۱.۱k
۲۴ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.