fake taehyung
fake taehyung
part*5
چشمام سیاهی رفت و دیگه چیزی ندیدم
تهیونگ: وای حالا چیکار کنم نکنه خیلی خشن بازی در اوردم خدا بگم چیکارم کنه
ا/ت
چشمامو که وا کردم چیزی نبود فقط حس سر درد داشتم و انگار حس درد پایینی هم داشتم مثل سوزش
که یهو دیدم در وا شد و همون کابوس چند دقیقه پیش اومد
و همون کابوس چند دقیقه پیش اومد :
ا/ت: چی دوباره تو چرا اومدی چرا راحتم نمیزاری باهام اونکارو کردی راحت شدی هااا
تهیونگ:راستش من معذرت میخوام..میدونم که یکم تند رفتار کردم با اینکه میدونستم کوچیکی و برات سخته
معذرت خواهیش برام بی معنی بود چون کاری که بلایی که سرم آورده بود
تهیونگ
کرم مرطوب کننده ای که دستم بود رو باز کردم و آروم نشستم کنارش تا زخم های دستش که با طناب بسته بودمشون رو براش بزنم
ا/ت: چیکار میکنی نکنه هنوزم اروم نشدی برو گمشو لطفا پاشو از کنارم
تهیونگ:ببین من کارت ندارم فقط میخوام اینارو به زخمات بزنم
ا/ت
نگاهی به دستام کردم جای رد طناب ها روش بود سوزشش زیاد بود
دستمو به طرفش دراز کردم و آروم کرم رو به دستم می مالید
نمیدونم چرا ولی اون لحظه دوباره حس عجیبی بود حسی که باعث میشد مرتیکه به چشمم جذاب بیاد انگار همون کسی نبود که باعث بی حیا و دختر نبودنم شده بود
نمیتونستم خودمو کنترل کنم با دستای سفید و رگ دارش که داشت آروم دستم و با کرم مالش میداد و آروم فوت میکرد
تهیونگ:من فقط من اسمتو نمیدونم شاید اگه اسمتو بگی بتونم
همون لحظه یهو انگار از هیجان گفتم: هانا...اسمم هاناست
با تعجب به چشمام نگاه کرد و از اینکه انقدر زود گفتم تعجب کرده بودم
بعد یهو به خودم اومدم و زود دستمو کشیدم.
:تموم شد اینجا اتاق درمانه نه پس دیگه باید برم
پا شدم که برم اما همون لحظه دستم رو گرفت.
تهیونگ: من هنوزم شرمندم و میدونم که وقتی عصبانی میشم کنترلم خارج میشه اما
ا/ت: اما چی
تهیونگ: که نمیتونی بری پدرت تو رو به من فروخته
خب اینم از پارت پنجم لطفا نفری یه کامنت بزاره اینقدر هم نگید بعدی من روزی دیگه پنج پارت بیشتر نمیزارم❤❤
#کوک
#فیک
#سناریو
part*5
چشمام سیاهی رفت و دیگه چیزی ندیدم
تهیونگ: وای حالا چیکار کنم نکنه خیلی خشن بازی در اوردم خدا بگم چیکارم کنه
ا/ت
چشمامو که وا کردم چیزی نبود فقط حس سر درد داشتم و انگار حس درد پایینی هم داشتم مثل سوزش
که یهو دیدم در وا شد و همون کابوس چند دقیقه پیش اومد
و همون کابوس چند دقیقه پیش اومد :
ا/ت: چی دوباره تو چرا اومدی چرا راحتم نمیزاری باهام اونکارو کردی راحت شدی هااا
تهیونگ:راستش من معذرت میخوام..میدونم که یکم تند رفتار کردم با اینکه میدونستم کوچیکی و برات سخته
معذرت خواهیش برام بی معنی بود چون کاری که بلایی که سرم آورده بود
تهیونگ
کرم مرطوب کننده ای که دستم بود رو باز کردم و آروم نشستم کنارش تا زخم های دستش که با طناب بسته بودمشون رو براش بزنم
ا/ت: چیکار میکنی نکنه هنوزم اروم نشدی برو گمشو لطفا پاشو از کنارم
تهیونگ:ببین من کارت ندارم فقط میخوام اینارو به زخمات بزنم
ا/ت
نگاهی به دستام کردم جای رد طناب ها روش بود سوزشش زیاد بود
دستمو به طرفش دراز کردم و آروم کرم رو به دستم می مالید
نمیدونم چرا ولی اون لحظه دوباره حس عجیبی بود حسی که باعث میشد مرتیکه به چشمم جذاب بیاد انگار همون کسی نبود که باعث بی حیا و دختر نبودنم شده بود
نمیتونستم خودمو کنترل کنم با دستای سفید و رگ دارش که داشت آروم دستم و با کرم مالش میداد و آروم فوت میکرد
تهیونگ:من فقط من اسمتو نمیدونم شاید اگه اسمتو بگی بتونم
همون لحظه یهو انگار از هیجان گفتم: هانا...اسمم هاناست
با تعجب به چشمام نگاه کرد و از اینکه انقدر زود گفتم تعجب کرده بودم
بعد یهو به خودم اومدم و زود دستمو کشیدم.
:تموم شد اینجا اتاق درمانه نه پس دیگه باید برم
پا شدم که برم اما همون لحظه دستم رو گرفت.
تهیونگ: من هنوزم شرمندم و میدونم که وقتی عصبانی میشم کنترلم خارج میشه اما
ا/ت: اما چی
تهیونگ: که نمیتونی بری پدرت تو رو به من فروخته
خب اینم از پارت پنجم لطفا نفری یه کامنت بزاره اینقدر هم نگید بعدی من روزی دیگه پنج پارت بیشتر نمیزارم❤❤
#کوک
#فیک
#سناریو
۱۸.۵k
۰۵ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.