فوق اسمات*
ولی اون فرق داشت*
پارت⁸*
ات*بیبی؟ عزیزم؟(اورالین بشدتتت از کلمه ی عزیزم بدش میاد)
دازای*نمیدونم حالا
دازای درو باز میکنه*
چویا با صورت میخوره زمین*
چویا*آخخخ
نویسنده*چویا سرشو میاره بالا و دازایو میبینه
خودشو جمعو جور میکنه و میگه
چویا*داشتم رد میشدم ددی بخدا
دازای*تو توی اتاق بودی چجوری داشتی رد میشدی؟
چویا میخوام خودت راستشو بگی
چون اگه خودت بگی تنبیهت آسون تره
چویا*خب(سرشو پایین میندازه)
من گوش وایسادم
دازای*سرتو بگیر بالا و توی چشمام نگاه کن
با صدای رسا و بلند بگو
چویا*(به ات(مامی)نگاه میکنه)
ات*منظور چویا رو متوجه میشم*
دست دازایو میگیرمو میبرم جایی که چویا حرفامونو نشنوه
ات*بیبی من تازه وارد اینخونه شدم
چویا از من خجالت میکشه
وقتی جلوی من دعواش میکنی اعتماد به نفسش میاد پایین
یکم درک کن
دازای*عاممم ات اگه الان تنبیهش نکنم باز یاد میگیره از حرفای من سرپیچی کنه
ممنون میشم توی کارای من دخالت نکنی
ات*بیبی(مظلوم)
بخاطر ات
دازای*نه
اورالین(نویسنده)*ات دازایو بغل میکنه و ۱۰ مین لباشو میبوسه
بعد ۱۰ مین میگه
ات*هنوزم نظرت "نه" هست؟
دازای*نه معلومه که نظرم عوض شد
دازای*ساعتمو نگاه میکنم
اوه اوه خیلی دیره
ات*برای چی؟
هعببب
قدر این روزایی که دارم زود به زود پارت میدمو بدونید
تا ماه آینده احتمالا از پارت خبری نیست...
پارت⁸*
ات*بیبی؟ عزیزم؟(اورالین بشدتتت از کلمه ی عزیزم بدش میاد)
دازای*نمیدونم حالا
دازای درو باز میکنه*
چویا با صورت میخوره زمین*
چویا*آخخخ
نویسنده*چویا سرشو میاره بالا و دازایو میبینه
خودشو جمعو جور میکنه و میگه
چویا*داشتم رد میشدم ددی بخدا
دازای*تو توی اتاق بودی چجوری داشتی رد میشدی؟
چویا میخوام خودت راستشو بگی
چون اگه خودت بگی تنبیهت آسون تره
چویا*خب(سرشو پایین میندازه)
من گوش وایسادم
دازای*سرتو بگیر بالا و توی چشمام نگاه کن
با صدای رسا و بلند بگو
چویا*(به ات(مامی)نگاه میکنه)
ات*منظور چویا رو متوجه میشم*
دست دازایو میگیرمو میبرم جایی که چویا حرفامونو نشنوه
ات*بیبی من تازه وارد اینخونه شدم
چویا از من خجالت میکشه
وقتی جلوی من دعواش میکنی اعتماد به نفسش میاد پایین
یکم درک کن
دازای*عاممم ات اگه الان تنبیهش نکنم باز یاد میگیره از حرفای من سرپیچی کنه
ممنون میشم توی کارای من دخالت نکنی
ات*بیبی(مظلوم)
بخاطر ات
دازای*نه
اورالین(نویسنده)*ات دازایو بغل میکنه و ۱۰ مین لباشو میبوسه
بعد ۱۰ مین میگه
ات*هنوزم نظرت "نه" هست؟
دازای*نه معلومه که نظرم عوض شد
دازای*ساعتمو نگاه میکنم
اوه اوه خیلی دیره
ات*برای چی؟
هعببب
قدر این روزایی که دارم زود به زود پارت میدمو بدونید
تا ماه آینده احتمالا از پارت خبری نیست...
۴۸۵
۲۸ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.