فیک یونگی(مافیای من) port5
پرش زمانی به فردا
یونا ویو
طبقه عادت ساعت⁴ بیدار شدم یه دوش گرفتمو صبحونه خوردم ساعت6شده بود رفتم یونگی رو بیدار کنم که دیدیم هنوز خوابه و سونگ جین تو بغلش لخته نمیدونم چرا ولی یه احساسی توم
بوجود اومد یه حس عجیب ایش ولش
یونا:یونگی... یونگی... یونگی بیدار شو دانشگاه داریم
یونگی:باشه فقط¹ دقیقه دیگه
راوی یونا صورتشو برد سمت گوش یونگی سوت زد
یونگی:جیغغغغ(با صدای مردونه)
یونا:ایش نازک نارنجی(خنده)
یونگی:برو بابا
راوی
یونگی از زیر پتو اومد بیرون
یونا زد زیر خنده
یونگی:چته خولو چل
راوی
یونا پشتشو کرد به سمت یونگی
یونا:نظرت چیه شورت بپوشی
یونگی:چ...چی؟! هی همین الان از اتاق برو بیرون
یونا از اتاق اومد بیرون و منتظر یونگی موند
یونگی همراه سونگ جین از اتاق اومد بیرون
سونگ جین:....
اینم از این پارت ببخشید دیر شد بیبی گرلام میدونم کمه ولی الان 2 پارت دیگه آپ میکنم🤌🙃💜
یونا ویو
طبقه عادت ساعت⁴ بیدار شدم یه دوش گرفتمو صبحونه خوردم ساعت6شده بود رفتم یونگی رو بیدار کنم که دیدیم هنوز خوابه و سونگ جین تو بغلش لخته نمیدونم چرا ولی یه احساسی توم
بوجود اومد یه حس عجیب ایش ولش
یونا:یونگی... یونگی... یونگی بیدار شو دانشگاه داریم
یونگی:باشه فقط¹ دقیقه دیگه
راوی یونا صورتشو برد سمت گوش یونگی سوت زد
یونگی:جیغغغغ(با صدای مردونه)
یونا:ایش نازک نارنجی(خنده)
یونگی:برو بابا
راوی
یونگی از زیر پتو اومد بیرون
یونا زد زیر خنده
یونگی:چته خولو چل
راوی
یونا پشتشو کرد به سمت یونگی
یونا:نظرت چیه شورت بپوشی
یونگی:چ...چی؟! هی همین الان از اتاق برو بیرون
یونا از اتاق اومد بیرون و منتظر یونگی موند
یونگی همراه سونگ جین از اتاق اومد بیرون
سونگ جین:....
اینم از این پارت ببخشید دیر شد بیبی گرلام میدونم کمه ولی الان 2 پارت دیگه آپ میکنم🤌🙃💜
۷.۱k
۲۵ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.