پارت اخر
پارت اخر
لبخندی زد
+اومم میگفتم!
-پس حرفی نمیمونه
=بزار ببینم،تو خیلی اشنایی
م من عکس تورو دیدم اون بهم نشون داد
ع عمو کوکی ،گفت تو دشمنمی
-غلط کرده بهش فکر نکن ،ببینم،ببرمت شهربازی منو بابا صدا میکنی؟
=اومم اره اره شهربازیییییی ذوق"
-پس بیا بریم
+منم میخوامممممممم
-توام میبرم بچه
+گریه ی الکی"
-باشه باشه آروم باش بیاین بریم
باهم دیگه رفتن شهربازی
=هوهووووو،من اون ماشینو میخوامممم
-برات میخرمش قهرمان کوچولو!
یونگی ماشین اسباب بازی قشنگی رو که چشم سون وو رو گرفته بود
خرید
-اینم برای قهرمان کوچولوی بابایی!
=مرسییی باباااا
یونگی لبخندی از کلمه ی قشنگی که پسرش بهش گفت زد و گونشو بوسید
جلوی چرخ و فلک وایسادن،سوار شدن و از منظره لذت بردن
سون وو دستاشو دور گردن یونگی و ا.ت حلقه کرد
=بابایی،مامانی،خیلی دوستتون دارم!و بعد گونه ی یونگیو ا.تو بوسید
+-:ماهم همینطور!
بعد از کلی گشتن سون وو خسته توی بغل یونگی خوابش برد
یونگی آروم توی ماشین گذاشتش و مشغول رانندگی شد
بعد از اینکه رسیدن خونه سون وو رو روی تخت خودشون قرار داد و سرشو بوسید
ا.ت و یونگی کنار هم دراز کشیدن
-خیلی دوستت دارم پرنسس!
+من بیشتر!
و بعد از این اعتراف کنار هم خوابیدن
لبخندی زد
+اومم میگفتم!
-پس حرفی نمیمونه
=بزار ببینم،تو خیلی اشنایی
م من عکس تورو دیدم اون بهم نشون داد
ع عمو کوکی ،گفت تو دشمنمی
-غلط کرده بهش فکر نکن ،ببینم،ببرمت شهربازی منو بابا صدا میکنی؟
=اومم اره اره شهربازیییییی ذوق"
-پس بیا بریم
+منم میخوامممممممم
-توام میبرم بچه
+گریه ی الکی"
-باشه باشه آروم باش بیاین بریم
باهم دیگه رفتن شهربازی
=هوهووووو،من اون ماشینو میخوامممم
-برات میخرمش قهرمان کوچولو!
یونگی ماشین اسباب بازی قشنگی رو که چشم سون وو رو گرفته بود
خرید
-اینم برای قهرمان کوچولوی بابایی!
=مرسییی باباااا
یونگی لبخندی از کلمه ی قشنگی که پسرش بهش گفت زد و گونشو بوسید
جلوی چرخ و فلک وایسادن،سوار شدن و از منظره لذت بردن
سون وو دستاشو دور گردن یونگی و ا.ت حلقه کرد
=بابایی،مامانی،خیلی دوستتون دارم!و بعد گونه ی یونگیو ا.تو بوسید
+-:ماهم همینطور!
بعد از کلی گشتن سون وو خسته توی بغل یونگی خوابش برد
یونگی آروم توی ماشین گذاشتش و مشغول رانندگی شد
بعد از اینکه رسیدن خونه سون وو رو روی تخت خودشون قرار داد و سرشو بوسید
ا.ت و یونگی کنار هم دراز کشیدن
-خیلی دوستت دارم پرنسس!
+من بیشتر!
و بعد از این اعتراف کنار هم خوابیدن
۲.۲k
۲۹ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.