رویای من
پارت ۷
صوفیا: کوک..بیدارشو...باید بریمپیش یونا!
کوک: ولم کن صوفیا..بزار بخوابم
صوفیا: نه..بلندشو!
کوک:( بلند شدن) مردم بعد از چیز کردن از درد میمیرن خانوم ما انرژی میگیره
صوفیا: خفه شو بابا
کوک: عع؟.. یه خفه شدنی نشونت بدم؟( گرفتمش و محکم از لبش بوس کردم)
صوفیا:😐
کوک: درد..
صوفیا: آماده شو بریم خونه ی می یونگ اینا
کوک: بدون صبحونه خوردن؟...*
صوفیا: اونجا میخوریم
****
صوفیا؛ زنگ زدن آیفون*
صوفیا: کوک..بیدارشو...باید بریمپیش یونا!
کوک: ولم کن صوفیا..بزار بخوابم
صوفیا: نه..بلندشو!
کوک:( بلند شدن) مردم بعد از چیز کردن از درد میمیرن خانوم ما انرژی میگیره
صوفیا: خفه شو بابا
کوک: عع؟.. یه خفه شدنی نشونت بدم؟( گرفتمش و محکم از لبش بوس کردم)
صوفیا:😐
کوک: درد..
صوفیا: آماده شو بریم خونه ی می یونگ اینا
کوک: بدون صبحونه خوردن؟...*
صوفیا: اونجا میخوریم
****
صوفیا؛ زنگ زدن آیفون*
۸.۱k
۰۸ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.