آهنگ قلب من 🎼 ●Part 33●
وقتی رئیس منو دید قهوه ای که داشت میخورد پرید تو گلوش و سرفش شروع شد منم سریع در رو بستم رفتم زدم پشتش
نابی: وویی رئیس آروم باش مگه روح دیدی
بعد از چند ثانیه رئیس حالش خوب شد و به من نگاهی انداخت
رئیس: تو چجوری اینجایی؟!
نابی: هاا؟
رئیس: اینهمه مدت تو کدوم گوری بودی هااااا؟(با عصبانیت)
نابی: تعریف میکنم براتون فقط لطفا به نگهبانا دستور بده هیچ کس رو راه ندن توروخدا
رئیس: خیلی خب باشه
بعد از اینکه رئیس دستور رو داد من نشستم روی مبل و دیدم که رئیس به من خیره شده
نابی: چیزی شده؟
رئیس: تغییر کردی خوشگل تر شدی
نابی: اها آره رنگ موم تغییر کرده(رنگ موی نابی قبلا کاملا مشکی بوده و الان شده عکس روی کاور)
رئیس: خب تعریف کن
نابی: خب راستش من توسط سسانگ فنم دزدیده شدم و اون بزور باهام ازدواج کرد
رئیس: چی؟! پس ما چطور پیدات نکردیم؟
نابی: چون منو برد فرانسه رئیس اون خیلی آدم خطرناکیه توروخدا نزار دستش بهم برسه
رئیس: باشه آروم باش الان زنگ میزنم به پلیس
نابی: ممنون
رئیس به حراست و پلیس زنگ زد و همه اومدن به کمپانی چنتا از پلیسا از کلی سوال پرسیدن و رفتن و من همچنان تو اتاق نشسته بودم و به سوالات اونا جواب میدادم
(سونا)
امروز با شوگا رفتیم پیش دکتر برای سانی و بعدش راه افتادیم سمت کمپانی آخه شوگا برای یکی از ایدل داشت آهنگ میساخت و باید اون ایدل رو میدید ، وقتی رسیدیم دیدیم کلی پلیس دم در کمپانین ، با هزار بدبختی رفتیم داخل ، آقای کیم رو دیدم و رفتم پیشش
سونا: آقای کیم چه خبره اینجا؟
آ.ک: برین بالا میفهمین
من و شوگا با آسانسور رفتیم بالا و به سمت اتاق رئیس رفتیم دیدیم که اونجا هم پلیس ایستاده ، بعد از اینکه از هویت ما مطمئن شدن بهمون اجازه ورود دادن ولی وقتی وارد شدیم با دیدن نابی هر دومون شک زده سر جامون ایستادیم و هیچی نمیگفتیم تا اینکه رئیس آوند سمتمون
رئیس: آه شما اومدین میدونم خیلی تعجب کردین ولی ماجراش طولانیه و فعلا پلیسا دارم باهاش حرف میزنن با من بیاین تا کارشون تموم میشه
با رئیس رفتیم گوشه ای وایستادیم ، اون نابی بود بالاخره بعد از سه سال پیداش شد باورم نمیشه اون خیلی خوشگل تر و پخته تر از قبل شده
کپی ممنوع ❌
نابی: وویی رئیس آروم باش مگه روح دیدی
بعد از چند ثانیه رئیس حالش خوب شد و به من نگاهی انداخت
رئیس: تو چجوری اینجایی؟!
نابی: هاا؟
رئیس: اینهمه مدت تو کدوم گوری بودی هااااا؟(با عصبانیت)
نابی: تعریف میکنم براتون فقط لطفا به نگهبانا دستور بده هیچ کس رو راه ندن توروخدا
رئیس: خیلی خب باشه
بعد از اینکه رئیس دستور رو داد من نشستم روی مبل و دیدم که رئیس به من خیره شده
نابی: چیزی شده؟
رئیس: تغییر کردی خوشگل تر شدی
نابی: اها آره رنگ موم تغییر کرده(رنگ موی نابی قبلا کاملا مشکی بوده و الان شده عکس روی کاور)
رئیس: خب تعریف کن
نابی: خب راستش من توسط سسانگ فنم دزدیده شدم و اون بزور باهام ازدواج کرد
رئیس: چی؟! پس ما چطور پیدات نکردیم؟
نابی: چون منو برد فرانسه رئیس اون خیلی آدم خطرناکیه توروخدا نزار دستش بهم برسه
رئیس: باشه آروم باش الان زنگ میزنم به پلیس
نابی: ممنون
رئیس به حراست و پلیس زنگ زد و همه اومدن به کمپانی چنتا از پلیسا از کلی سوال پرسیدن و رفتن و من همچنان تو اتاق نشسته بودم و به سوالات اونا جواب میدادم
(سونا)
امروز با شوگا رفتیم پیش دکتر برای سانی و بعدش راه افتادیم سمت کمپانی آخه شوگا برای یکی از ایدل داشت آهنگ میساخت و باید اون ایدل رو میدید ، وقتی رسیدیم دیدیم کلی پلیس دم در کمپانین ، با هزار بدبختی رفتیم داخل ، آقای کیم رو دیدم و رفتم پیشش
سونا: آقای کیم چه خبره اینجا؟
آ.ک: برین بالا میفهمین
من و شوگا با آسانسور رفتیم بالا و به سمت اتاق رئیس رفتیم دیدیم که اونجا هم پلیس ایستاده ، بعد از اینکه از هویت ما مطمئن شدن بهمون اجازه ورود دادن ولی وقتی وارد شدیم با دیدن نابی هر دومون شک زده سر جامون ایستادیم و هیچی نمیگفتیم تا اینکه رئیس آوند سمتمون
رئیس: آه شما اومدین میدونم خیلی تعجب کردین ولی ماجراش طولانیه و فعلا پلیسا دارم باهاش حرف میزنن با من بیاین تا کارشون تموم میشه
با رئیس رفتیم گوشه ای وایستادیم ، اون نابی بود بالاخره بعد از سه سال پیداش شد باورم نمیشه اون خیلی خوشگل تر و پخته تر از قبل شده
کپی ممنوع ❌
۶۷.۸k
۲۲ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.