p1 از فصل ۲

ویو کوک
آروم آروم چشمامو باز کردم رده خشک شده اشک هنوز رو صورتم بود اخرین چیزی که یادمه این بود که بعد از شلیک به ات تفنگو سمت خودم گرفتم همون موقع تهیونگ وارد شدو با صحنه ای که دید با تفنگش به دستم که سمت سرم بود شلیک کرد تا کار اشتباهی نکنمو خودمو نکشم با فکر کردن به ات دوباره شروع کردم به اشک ریختن

کوک: چرا اینکارو کردم

اعضا وارد شدن

نامجون : چه عجب بیدار شدی

کوک: مگه چند ساعته بیهوشم؟

نامجون: هع ساعت چیه تو دوماهه که اینجا بیهوشی

کوک: دو ماه

ته: پسر احمق اگه به دستت شلیک نکرده بودم تو خودتو میکشتی بعد لونا یعنی ادمین این پیج نمیتونست هم بنویسه صدای شلیک برای بار دوم تو ساختمون پخش شد بعدش هم نمیتونست داستانو ادامه بده

یونگی: الان این مهمه؟

ته: نه

نامجون: بسه دیگه بیاین این ماموریتو فراموش کنیم کارای ترخیص کوک رو انجام میدم بریم خونه جدیدمون که واسه مقام گروهی بهمون دادن استراحت کنین دو هفته مرخصی داریم

اعضا: هوراااااااااا

کوک: من میخوام برم آرایشگاه ات میخوام ببینم کی اونجا الان مسئوله

نامجون: باشه ولی بعد از استراحت. راستی مراقب باش سونگ هو بعد از اینکه صورتتو دید فرار کرد نتونستیم پیداش کنیم



مثل همیشه برای پارت اول کم بود پارت های بعد بیشترن


به خدا کم پیدا میشه بدون شرط فیک بنویسه یه کم حمایت پیلیز

دارم میرم مسافرت