🌑🍷وقتی مافیا بود 🍷🌑 part :۱۳

اون خود عموم بود ا.ت در واقعیت یه جئون نبود عموم بخاطر اینکه پیش پدر بزرگم محبوب بمونه به زور ا.ت رو بچه ی خودش جا زد تا مال زیادی بهش برسه و اگر با ا.ت رابطه داشتم یا کارایی که کردم بخاطر این بود که از چشم عموم بیوفته و ولش کنه که کرد اما الان باید یجوری بدستش بیارم ولی فکر کنم کارم درست نبوده !
رفتم پایین ببینم کجاس که دیدم داره با خودش حرف میزنه(همون حرفایی که توی پارت قبل زد )_ا.ت میشه باهم حرف بزنیم ؟
+....
_ماجرا. و براش تعریف کرد
+خب که چی ...فک کردی برام اهمیت داره!تو می‌تونستی با یه راه حل بهتر این کارو کنی !(با عربده)_میدونم ....کارم...
+آره ....کارت اشتباه بود (داد)
ا.ت ویو:
واقعا باورم نمیشد بابام ...آه ولش کن ....چه فرقی می‌کنه از کی باشم ....من اول و آخر از خودم بدم میاد چه دلیلی داره بقیه برام مهم باشن
کوک ویو :
راست می‌گفت باورم نمیشد به عنوان ما فیا یه همچین فکر احمقانه ای کردم ....
اما جبرانش میکنم مطمئنم یه کاری میکنم دوسم داشته باشه !
+رفت توی اتاق )
_اجوما
؛بله پسرم
_مراقب ا.ت باش خودشو به کشتن نده
؛باشه پسرم
_🙂
کوک ویو :دنبال راه می‌گشتم برای خوشحال کردن ا.ت که یهو یه چیزی به سرم زد ...آره خودشه .!
حمایت پلیز 🍷♥️