♡Desire hour♡
♡ساعت ارزو♡p11
+اممممم
که کوکی اومد جلو
تو هنوز دستات رو صورتت بود
که کوکی دستات رو از رو صورتت برداشت و گفت:
-بیبی کوچولو
+هوم
-میشه امشب پیش من بخوابی
+.......
-تورو خدا نه نگو
+اخه من
-اخه تو چی؟
+خب من از تو
-نکنه خجالت میکیشی؟
+اره
-من باباتم غریبه که نیستم
+هیی حداقل بزار برم لباسمو عوض کنم
-باشه(خنده خرگوشی)
.
.
.
لباسم رو با یه تیشرت لش بدن نمای سفید پوشیدم
شلوارمم شفید گشاد بود
رفتم تو اتاق دیدم کوکی.......
.
.
.
ادامه پارت بعد
ببخشسد کم پارت بود
ویسم گیر میکنه واس همون کم نوشتم
قول میدم تا شب پارتای بعد رو بزارم:))
.
.
.
نویسنده:کیم سو💔🖤
+اممممم
که کوکی اومد جلو
تو هنوز دستات رو صورتت بود
که کوکی دستات رو از رو صورتت برداشت و گفت:
-بیبی کوچولو
+هوم
-میشه امشب پیش من بخوابی
+.......
-تورو خدا نه نگو
+اخه من
-اخه تو چی؟
+خب من از تو
-نکنه خجالت میکیشی؟
+اره
-من باباتم غریبه که نیستم
+هیی حداقل بزار برم لباسمو عوض کنم
-باشه(خنده خرگوشی)
.
.
.
لباسم رو با یه تیشرت لش بدن نمای سفید پوشیدم
شلوارمم شفید گشاد بود
رفتم تو اتاق دیدم کوکی.......
.
.
.
ادامه پارت بعد
ببخشسد کم پارت بود
ویسم گیر میکنه واس همون کم نوشتم
قول میدم تا شب پارتای بعد رو بزارم:))
.
.
.
نویسنده:کیم سو💔🖤
۱۰.۷k
۰۶ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.