مرگ تا عشق پارت ۱۳
چند ساعت بعد :
رفتم سمت آشپز خونه از اجوما غذا گرفتم و به سمت پله ها رفتم تا برم توی اتاقم،
که ایو اونجا بود .
دستش زد زیر غذاهای من و غذا ها از دستم افتادم .
من خیلی عصبانی شده بودم .
موهاشو گرفتم کشیدم که یه جیغ بنفش کشید .
از نظر کوک :
سر میز غذا خوری منتظر ایو بودم که صدای جیغ ایو بلند شد .
به طرف صدا رفت و دیدم ات داره موهای ایو را می کشه.
ناخود آگاه یه سیلی محکم به ات زدم بهش گفتم:یکدفعه دیگه دست روی ایو بلند کنی دستتو قلم میکنم فهمیدی هاااا
ات :
سرم به نشونه مثبت تکون دادم
و گفت امشب از غذا خبری نیست گمشو تو اتاق .
پاشدم سریع دویدم سمت اتاق صورتم خیلی می سوخت اهمیتی ندادم گرفتم خوابیدم.
از نظر کوک :
بعد از غذا خوردن ، ایو به طرف اتاقش رفت تا بخوابه
من هم غذامو که تموم کردم پاشدم به طرف اتاقم رفتم .
یکم با گوشیم ور رفتم تا خابم ببره ولی هرکاری کردم خوابم نمیبرد.
از اتاقم اومدم بیرون و داشتم توی راه روی عمارت قدم میزدم که چشمم به در اتاق ات افتاد .
یاد اتفاق چند ساعت پیش افتادم .
آروم به سمت اتاقش قدم برداشتم و به سمت ات رفتم .
کنارش ایستادم توی خواب بود.
رفتم سمت آشپز خونه از اجوما غذا گرفتم و به سمت پله ها رفتم تا برم توی اتاقم،
که ایو اونجا بود .
دستش زد زیر غذاهای من و غذا ها از دستم افتادم .
من خیلی عصبانی شده بودم .
موهاشو گرفتم کشیدم که یه جیغ بنفش کشید .
از نظر کوک :
سر میز غذا خوری منتظر ایو بودم که صدای جیغ ایو بلند شد .
به طرف صدا رفت و دیدم ات داره موهای ایو را می کشه.
ناخود آگاه یه سیلی محکم به ات زدم بهش گفتم:یکدفعه دیگه دست روی ایو بلند کنی دستتو قلم میکنم فهمیدی هاااا
ات :
سرم به نشونه مثبت تکون دادم
و گفت امشب از غذا خبری نیست گمشو تو اتاق .
پاشدم سریع دویدم سمت اتاق صورتم خیلی می سوخت اهمیتی ندادم گرفتم خوابیدم.
از نظر کوک :
بعد از غذا خوردن ، ایو به طرف اتاقش رفت تا بخوابه
من هم غذامو که تموم کردم پاشدم به طرف اتاقم رفتم .
یکم با گوشیم ور رفتم تا خابم ببره ولی هرکاری کردم خوابم نمیبرد.
از اتاقم اومدم بیرون و داشتم توی راه روی عمارت قدم میزدم که چشمم به در اتاق ات افتاد .
یاد اتفاق چند ساعت پیش افتادم .
آروم به سمت اتاقش قدم برداشتم و به سمت ات رفتم .
کنارش ایستادم توی خواب بود.
۴۱.۷k
۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.