Chapter 2
Chapter 2
Lucky-bloody#
پارت 66
+خدایا شکرت
بدون مکث درش میاری و با دستمال پاهاتو پاک میکنی
+شانس آوردم شلوارت کلفت بود به پاهام نرسید....یه شلوار دیگه بده
~باشه وایسا...
+نه نمیخواد....واقعا خوابم میاد میرم بخوابم
میری رو تخت و پتو رو میکشی رو خودت
+امشب رو زمین بخواب چون من واقعا خستم
اینگوک میخنده و در اتاقو باز میکنه
~کلا تو یه اتاق دیگه میخوابم
نگاه میکنی سمت در
+چرا؟
~چطور؟ میخوای بمونم؟
+نه همون بهتر...برو تو یه اتاق دیگه اینجوری راحت ترم...شب بخیر
~شب بخیر
اینگوک از اتاق میره بیرون و درو میبنده و توم همون لحظه خوابت میبره
صدای کوبیده شدن چیزی رو میشنوی و باعث میشه بیدار شی،چشماتو باز میکنی و از تخت میای پایین و دور و برتو نگاه میکنی تا ببینی صدای چیه،صدا از توی دستشویی میومد،میری سمت دستشویی و درشو باز میکنی که با کوک درحالی که داره به آیینه مشت میزنه مواجه میشی و سر جات خشکت میزنه
+ک-کوک...تو...
کوک سرشو برمیگردونه سمتت و با قیافه زرد و رنگ پریدش که پر خونه مواجه میشی،کوک دست از مشت زدن تو آیینه برمیداره و قدم برمیداره به سمتت
+کوک....تو کی مرخص شدی؟
-بخاطر توعه که الان تو کمام
+چی داری میگی...تو که الان پیش منی
کوک با دستای خونیش موهاتو میگیره و میکشه به سمت عقب و توم چشاتو محکم میبندی و دستشو میگیری تا ولت کنه
+عای....کوک تو چت شده
-هنوز پیشت نیستم،ولی کاری میکنم بیای پیش خودم
و بعد تورو پرت میکنه سمت دیوار که با یه شک عظیم از خواب میپری،تا چند ثانیه فقط به تخت زل میزنی و نفس نفس میزنی
+وای شت....لعنتی این چه خوابی بود.....نکنه روحش اومده تو خوابم تا ازم انتقام بگیره؟....وای ولی اون که هنوزم نمرده
داشتی به خوابی که دیدی فکر میکردی که صدای در زدن میشنوی
+نکنه صدای این دره بود که باعث من کابوس ببینم؟
از تختت میای پایین و قبل از بیرون رفتن از اتاقت صورتتو میشوری و بعد خودتو تو آیینه نگاه میکنی
+خیلی کم خوابیدم....زیر چشام پف نکرده
و بعد میری از اتاق بیرون و از پله ها میای پایین و میری سمت در خروجی
<عجیبه....چرا باید یکی از اینجا در بزنه....اگرم غریبه باشه باید کلا از در بیرون حیاط عمارت زنگ میزد>
درو باز میکنی که با جیسونگ مواجه میشی،جیسونگ لبخند میزنه و نگات میکنه
÷مشتاق دیدار...
پشت سر جیسونگ رو نگاه میکنی و میبینی هیچکس همراهش نیست،ولی قدش واقعا بلند بود و بعید میدونستی بتونی از پسش بر بیای برای همین چند قدم میری عقب
+چی میخوای؟
÷چیزی که مال منه
+ما اینجا چیزی نداریم که مال تو باشه
جیسونگ ابروهاشو میده بالا و میاد تو و درو پشت سرش میبنده....
🍃🗿
Lucky-bloody#
پارت 66
+خدایا شکرت
بدون مکث درش میاری و با دستمال پاهاتو پاک میکنی
+شانس آوردم شلوارت کلفت بود به پاهام نرسید....یه شلوار دیگه بده
~باشه وایسا...
+نه نمیخواد....واقعا خوابم میاد میرم بخوابم
میری رو تخت و پتو رو میکشی رو خودت
+امشب رو زمین بخواب چون من واقعا خستم
اینگوک میخنده و در اتاقو باز میکنه
~کلا تو یه اتاق دیگه میخوابم
نگاه میکنی سمت در
+چرا؟
~چطور؟ میخوای بمونم؟
+نه همون بهتر...برو تو یه اتاق دیگه اینجوری راحت ترم...شب بخیر
~شب بخیر
اینگوک از اتاق میره بیرون و درو میبنده و توم همون لحظه خوابت میبره
صدای کوبیده شدن چیزی رو میشنوی و باعث میشه بیدار شی،چشماتو باز میکنی و از تخت میای پایین و دور و برتو نگاه میکنی تا ببینی صدای چیه،صدا از توی دستشویی میومد،میری سمت دستشویی و درشو باز میکنی که با کوک درحالی که داره به آیینه مشت میزنه مواجه میشی و سر جات خشکت میزنه
+ک-کوک...تو...
کوک سرشو برمیگردونه سمتت و با قیافه زرد و رنگ پریدش که پر خونه مواجه میشی،کوک دست از مشت زدن تو آیینه برمیداره و قدم برمیداره به سمتت
+کوک....تو کی مرخص شدی؟
-بخاطر توعه که الان تو کمام
+چی داری میگی...تو که الان پیش منی
کوک با دستای خونیش موهاتو میگیره و میکشه به سمت عقب و توم چشاتو محکم میبندی و دستشو میگیری تا ولت کنه
+عای....کوک تو چت شده
-هنوز پیشت نیستم،ولی کاری میکنم بیای پیش خودم
و بعد تورو پرت میکنه سمت دیوار که با یه شک عظیم از خواب میپری،تا چند ثانیه فقط به تخت زل میزنی و نفس نفس میزنی
+وای شت....لعنتی این چه خوابی بود.....نکنه روحش اومده تو خوابم تا ازم انتقام بگیره؟....وای ولی اون که هنوزم نمرده
داشتی به خوابی که دیدی فکر میکردی که صدای در زدن میشنوی
+نکنه صدای این دره بود که باعث من کابوس ببینم؟
از تختت میای پایین و قبل از بیرون رفتن از اتاقت صورتتو میشوری و بعد خودتو تو آیینه نگاه میکنی
+خیلی کم خوابیدم....زیر چشام پف نکرده
و بعد میری از اتاق بیرون و از پله ها میای پایین و میری سمت در خروجی
<عجیبه....چرا باید یکی از اینجا در بزنه....اگرم غریبه باشه باید کلا از در بیرون حیاط عمارت زنگ میزد>
درو باز میکنی که با جیسونگ مواجه میشی،جیسونگ لبخند میزنه و نگات میکنه
÷مشتاق دیدار...
پشت سر جیسونگ رو نگاه میکنی و میبینی هیچکس همراهش نیست،ولی قدش واقعا بلند بود و بعید میدونستی بتونی از پسش بر بیای برای همین چند قدم میری عقب
+چی میخوای؟
÷چیزی که مال منه
+ما اینجا چیزی نداریم که مال تو باشه
جیسونگ ابروهاشو میده بالا و میاد تو و درو پشت سرش میبنده....
🍃🗿
۷.۷k
۱۷ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.