p10
محکم بغلم کرده بود سرشو تو موهام برد پامو میمالید همون تو بغلش خوابم برد
از زبون جونگ کوک
تو بغلم خوابش برد آروم نگاش کردم گونشو بوس کردم بلندش کردم بردمش تو اتاق خوابوندمش رو تختش منم کنارش خوابیدم طاق باز بودم که اومد روم رو یه طرف بدنم خودشو انداخت سرش کنار سرم بود دستمو رو کمرش گذاشتم به چهره مظلومش نگاه کردم به خودم قول دادم که هیچ وقت تنهاش نزارم لبشو بوسیدم من:شبت بخیر کیوت مظلومم و خوابیدم
از زبون خودم
صبح از خواب بیدار شدم روم اونور بود بیدار بودم ولی چشام بسته بود حس کردم داره به گردنم نفس داغی میخوره چشمامو باز کردم سرمو برگردوندم من:جونگ کوکی خیلی آروم گفتم منو سفت گرفته بود میخواستم برم که آروم زیر لب زمزمه کرد کوک:سانا نرو(الهی راووی داره زار میزنه پس نمیکشمشون دلم نمیاد) همونجوری موندم کوک:صبح بخیر گوگولیه من نگاش کردم من:صبح بخیر عزیزم برگشتم سمت صورتش لباشو محکم بوسیدم اونم همراهی کرد مک میزد بعد جدا شدم یه گاز کوچولو از لبم گرفت و نگام کرد من:واسه اول روز بد نبود کوک:اوهوم
از زبون جونگ کوک
تو بغلم خوابش برد آروم نگاش کردم گونشو بوس کردم بلندش کردم بردمش تو اتاق خوابوندمش رو تختش منم کنارش خوابیدم طاق باز بودم که اومد روم رو یه طرف بدنم خودشو انداخت سرش کنار سرم بود دستمو رو کمرش گذاشتم به چهره مظلومش نگاه کردم به خودم قول دادم که هیچ وقت تنهاش نزارم لبشو بوسیدم من:شبت بخیر کیوت مظلومم و خوابیدم
از زبون خودم
صبح از خواب بیدار شدم روم اونور بود بیدار بودم ولی چشام بسته بود حس کردم داره به گردنم نفس داغی میخوره چشمامو باز کردم سرمو برگردوندم من:جونگ کوکی خیلی آروم گفتم منو سفت گرفته بود میخواستم برم که آروم زیر لب زمزمه کرد کوک:سانا نرو(الهی راووی داره زار میزنه پس نمیکشمشون دلم نمیاد) همونجوری موندم کوک:صبح بخیر گوگولیه من نگاش کردم من:صبح بخیر عزیزم برگشتم سمت صورتش لباشو محکم بوسیدم اونم همراهی کرد مک میزد بعد جدا شدم یه گاز کوچولو از لبم گرفت و نگام کرد من:واسه اول روز بد نبود کوک:اوهوم
۵۵.۶k
۳۰ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.